ای عشق روزگار در این فصل انجماد

ای عشق! روزگار در این فصل انجماد
تنها مرا به نام تو می‌آورد به یاد
دیگر به بی‌قراری خود خو گرفته‌ام
آری خوشا پرنده شدن در هجوم باد
فرزانگان اگر به خوش آوازگی خوشند
ما عاشقیم، عزت دیوانگان زیاد
بگذار شادمانه بخندم که از خودم
دیوانه‌تر سراغ ندارم در این بلاد
دیدگاه ها (۱)

بی وفا،من در هوایت،بی هـوا بـغضم گـرفتبی صدا سوزِ صدایت،بی ه...

.جایی همین حوالی آنسوی رویاهاآرام ایستاده امو تو را تماشا می...

دل را چنان به مِهر تو بستم که بعد از ایندیگر هوای دلبر دیگر ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط