بی وفامن در هوایت

بی وفا،من در هوایت،

بی هـوا بـغضم گـرفت

بی صدا سوزِ صدایت،

بی هوا بغضم گرفت

خـواستم از خاطراتت،

تلخی اش را ڪم ڪنم

خاطرم آمد صدایت،

بی هوا بغضم گرفـت؛
دیدگاه ها (۱)

.جایی همین حوالی آنسوی رویاهاآرام ایستاده امو تو را تماشا می...

باید آنقــــدردر آغوشــــت بگیرمکه اگر روزی دور بودیم از همع...

ای عشق! روزگار در این فصل انجماد تنها مرا به نام تو می‌آورد ...

دل را چنان به مِهر تو بستم که بعد از ایندیگر هوای دلبر دیگر ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط