قصه از همان جایی تلخ میشود که یک وقت به خودت میآیی و می

قصه از همان جایی تلخ می‌شود که یک وقت به خودت می‌آیی و میبینی تا خرخره توی توجیهات رفتار آدمی که دوستش داری گیر کرده‌ای.

از عقیده‌هایی که با هم سنخیتی ندارد گرفته تا سبک زندگی و خلق و خو و طرز لباس پوشیدن و غذا خوردن و تفریح کردن و حتی یک بام و دو هوا بودنش،‌ همه و همه را توجیه کرده‌ای تا دهان عقلت را که دارد فریاد می‌کشد بنیان این رابطه روی هواست ببندی.

هرچند عقل را موقتاً سرکوب کرده‌ای ولی یک روزی یک جایی همه‌ی این توجیهات را طوری بالا می‌آوری که باید سال‌ها زیر سِرُمِ نصیحت‌های این و آن بخوابی و صدایت در نیاید

#کمیل_پورقربان
دیدگاه ها (۱)

‏با عجله راه میرفتم که محکم به چیزی خوردم ، "آدم" بود؛‏منتظر...

یه آدمایی هستن هرچقدر هم دلشون رو میشکنی چیزی بهت نمیگن.. فق...

‍ ﺑﺎﺯ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺑﺎﺗﺮﺍﻧﻪ ﻣیخوﺭﺩ ﺑﺮ ﺑﺎﻡ ﺧﺎﻧﻪ ﯾﺎﺩﻡ ﺁﺭﺩ ﮐﺮﺑﻼﺭﺍ، ﺩﺷﺖ ...

میتونی گاهی هم قاطی کنی بزنی بشکنی میتونی اذیت کنی میتونیتوا...

دستم خواب رفته بود، دست راستم که گذاشته بودم زیر سرت و خوابت...

🔰 برجام تمام شد؛ به رجال سیاسی بگویید آب در هاون کوبیدن بس ا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط