ویو جویی
ویو جویی
حویی: ها؟ اها جیمین بود
ته: جیمین؟
جویی: ارع
ات: تا اونجا یادم میاد از هم بدتون میومد
جویی: همین الانم بدم میاد کار داش بام
ات: اوییی جویی مشکوک میزنی
جویی: کوف ... من برم اماده شم
رفتم اتاقمو ی لباس خوشمل پوشیدم و ارایش کردم که جیمین پیام داد
جیمن: ۱۰ دقیقه دیگه حلو درم
ی اتکلن خوش بو زدمو رفتم پاینن
حیمین: سوار شو
حویی: اوم
سوار شدم
حویی: چطوری
جیمن: هم خب هم بد
جویی : یعنی چی
جیمین: از ی درخواست دارم
جویی: فک نمیکنم انقدر با هم خوب باشیم که درخواست ونی
جیمین: واجبه ی این بارو لج نکن
جویی: خب بابا بگو
جیمین: ببین باباممیخواد با ی دختره ازدواج کنم برام قرار ترتیب دیده
جویی: مبارکه
جیمین: چی چیو مبارکه میخوام تو ب عنوان نامزدم نقش بازی کنی
جویی: ن
جیمین : ترو خداا
جویی: التماسمو کن
جیمین: واا
جویی التماس کن
حویی: ها؟ اها جیمین بود
ته: جیمین؟
جویی: ارع
ات: تا اونجا یادم میاد از هم بدتون میومد
جویی: همین الانم بدم میاد کار داش بام
ات: اوییی جویی مشکوک میزنی
جویی: کوف ... من برم اماده شم
رفتم اتاقمو ی لباس خوشمل پوشیدم و ارایش کردم که جیمین پیام داد
جیمن: ۱۰ دقیقه دیگه حلو درم
ی اتکلن خوش بو زدمو رفتم پاینن
حیمین: سوار شو
حویی: اوم
سوار شدم
حویی: چطوری
جیمن: هم خب هم بد
جویی : یعنی چی
جیمین: از ی درخواست دارم
جویی: فک نمیکنم انقدر با هم خوب باشیم که درخواست ونی
جیمین: واجبه ی این بارو لج نکن
جویی: خب بابا بگو
جیمین: ببین باباممیخواد با ی دختره ازدواج کنم برام قرار ترتیب دیده
جویی: مبارکه
جیمین: چی چیو مبارکه میخوام تو ب عنوان نامزدم نقش بازی کنی
جویی: ن
جیمین : ترو خداا
جویی: التماسمو کن
جیمین: واا
جویی التماس کن
۱۰.۷k
۱۸ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.