تو عاشقانه ترین فصلی از کتاب منی

‍ تو عاشقانه ترین فصلی از کتاب منی
غنای ساده و معصوم شعر ناب منی

رفیق غربت خاموش روز خلوت من
حریف خواب و خیال شب شراب منی

تو روح نقره یی چشمه های بیداری
تو نبض آبی دریاچه های خواب منی

سیاه و سرد و پذیرنده ، آسمان توام
بلند و روشن و بخشنده ، آفتاب منی

مرا بسوی تو جز عشق بی حساب مباد
چرا که ماحصل رنج بی حساب منی

همیشه از همه پرسیده ام ، رهایی را
تو از زمانه کنون ، بهترین جواب منی

دگر به دلهره و شک نخواهم اندیشید
تویی که نقطه پایان اضطراب منی

گُریزی از تو ندارم ، هر آنچه هست ، تویی
اگر صواب منی یا که ناصواب منی

حسین منزوی
دیدگاه ها (۰)

آدم گاهی آن‌قدر دلش می‌گیرد که به سایه‌ای گرم می‌شود.می‌بیند...

از من خبر بگير!كارى نداردكافی‌ ست صبح‌ها دلت برايم تنگ شودو ...

همیشه به تو فکر می‌کردم و در هر شرایطی و با هر اتفاقی، دلم ح...

وزن شعرم همه در نرگس مستانه‌ی توستکج  نگاهم بکنی ، شعر بهم م...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط