رمان یک خاطره پارت ۲۶: لشگری برای شدو😂
♥🖤♥🖤♥🖤♥🖤♥
#یک_خاطره [🖤♥]
#پارت_²⁶ [🖤♥]
تکرار کردم: خب حالا~
- وقتی خجالت میکشی بانمک میشی شدو.
بد تر گونه هاش سرخ شد.
شدو- نه خیرم.
یهو در باز شد و روژ و ناکلز افتادن زمین.
- شت کی اومدید.
شدو عصبی شد: با شما دوتا فال گوش وایسادید؟!
روژ- ا...
شدو- بقیه که نیومدن؟ "کمی ارام:/"
تیلز در حالی که وارد میشد گفت : سلام!
سیلور ، امی و بلیز هم وارد شدن.
شدو اخم کرد: لشگر اوردید؟ "نویسنده:😂😂😂"
- خخ خخخ.
~
~
- تو دوست همه مایی ماهم خیلی دوستت داریم شدو جان.
بچه ها فرار کردن.
به شدو نگاه کردم از عصبانیت داشت منفجر میشد.
شدو- هووووووووم😡
- ام...
شدو- سونیک برو تا نکشتمت. "عصبیِ جذاب😂"
- اوکی.
و اروم اروم با رقص از اتاق خارج شدم.
"•' نویسنده: عصاب برا بچم نزاشن😂'•"
♥🖤♥🖤♥🖤♥🖤♥
#یک_خاطره [🖤♥]
#پارت_²⁶ [🖤♥]
تکرار کردم: خب حالا~
- وقتی خجالت میکشی بانمک میشی شدو.
بد تر گونه هاش سرخ شد.
شدو- نه خیرم.
یهو در باز شد و روژ و ناکلز افتادن زمین.
- شت کی اومدید.
شدو عصبی شد: با شما دوتا فال گوش وایسادید؟!
روژ- ا...
شدو- بقیه که نیومدن؟ "کمی ارام:/"
تیلز در حالی که وارد میشد گفت : سلام!
سیلور ، امی و بلیز هم وارد شدن.
شدو اخم کرد: لشگر اوردید؟ "نویسنده:😂😂😂"
- خخ خخخ.
~
~
- تو دوست همه مایی ماهم خیلی دوستت داریم شدو جان.
بچه ها فرار کردن.
به شدو نگاه کردم از عصبانیت داشت منفجر میشد.
شدو- هووووووووم😡
- ام...
شدو- سونیک برو تا نکشتمت. "عصبیِ جذاب😂"
- اوکی.
و اروم اروم با رقص از اتاق خارج شدم.
"•' نویسنده: عصاب برا بچم نزاشن😂'•"
♥🖤♥🖤♥🖤♥🖤♥
۳.۳k
۰۹ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.