روزی یک بار متولد میشد و شب نا امید غم اغوش سرد خاک میگرف
روزی یک بار متولد میشد و شب نا امید غم اغوش سرد خاک میگرفت و صبح شجاع و جسور صیغه ای میخواند،بعد از قَبِلتُ تا عصر در اغوش دیگری بر عشق نفر قبل میسوخت...
آخر شب پس از تنها شدن میگفت :خدایم به شدت کافیست...
#اشک_اهنگ
آخر شب پس از تنها شدن میگفت :خدایم به شدت کافیست...
#اشک_اهنگ
۱۳.۵k
۱۰ بهمن ۱۴۰۰