پارت چهارم

پارت چهارم

جیمین : میشه به هیونگم زنک بزنم ؟

یونگی: اره

جیمین به هوسوک زنگ میزنه : ه هیونگ ؟

هوسوک دماغشو بالا میکشه: جانم ج جیمین؟

جیمین : میای خدافظی ؟

هوسوک: معلومه که میام ، بیام تو بار؟

جیمین : اوهوم .

هوسوک وارد بار میشه جیمین هم دستاشو برای بغل کردنش باز میکنه .
هوسوک میپره بغلش .

یونگی: هی ما برمیگردم نگران نباش .

جیمین خطاب به هوسوک زمزمه میکنه : ممنون که پای همه گند کاریام بودی.
میخنده : یونگی تو خودتم خوب میدونی برای زندگی قراره برین نیویورک .

یونگی: برمیگردیم نگران نباش

هوسوک: اشکمو در نیار بچه میگه برمیگردین.

یونگی: وقتی مین یونگی میگه برمیگردیم ینی برمیگردیم
جیمین هوسوک رو فشار میده : مراقب باش چه غلطی میکنی . مسیح عزرائیل رو نفرسته بالا سرت .
(تک خنده ایی میکنه)

هوسوک: زر زر نکن .

یونگی: حرف مین یونگیو باور نداری؟

جیمین : هیچی و باور ندارم . حالا میریم یا نه ؟

یونگی: میریم ولی برمیگردی حالا یه بغل بهم بده .

جیمین : گمشو عقب ...
و به دنبال پدر یونگی میره .

یونگی: درسته دوست دارم ولی با من درست صحبت کن .

هوسوک اروم زمزمه میکنه : وقتی برق رفت مراقبش باش .
یونگی: باشه .

هوسوک : بهش زمان بده یه هفته اول خیلی بد اونوق میشه .
( تک خنده ایی میکنه )

یونگی : حله .

نویسنده ها
@nikki_kim , @vixea

#نقشه‌بربادرفته
#فیک
#بی‌تی‌اس
دیدگاه ها (۲۵)

پارت سوم :_ از شرت خلاص شدم ... تو الان برای خاندان مین هستی...

پارت دوم:هوسوک: جیمین چیشده! _پدرجیمین اون رو گرو گذاشته ......

جیمین فیک زندگی پارت ۵۴#

MY BAD BOY

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط