fake kook
fake kook
part*۳۹
یک هفته بعد
از دید کوک
با مینهو بیرون بودم (تو ماشین)
مینهو: پس کامل فراموشش کردی
کوک: چی بگم
مینهو: واقعا چطور
کوک: وقتی منو دوس نداره چیکار میتونم کنم
مینهو: چرا تلاش نمیکنی براش
کوک: نمیخوام
مینهو: منم دیگه نمیتونم بهت چیزی بگم
کوک: تو چی دوس دختر نداری
مینهو: دارم خوبشم دارم
کوک: کیه
مینهو: بزار وقتی که تو دوس دختر پیدا کردی باهم میریم رستوران
کوک: باشه
مینهو: گوشیت داره زنگ میخوره
کوک: کیه
مینهو: جوجو کوچولوم؟؟
کوک: بده ببینم
مینهو: کیه
کوک: تو چیکار داری
مینهو: چرا قطع کردی
کوک: ول کن
مینهو: دوس دختر داری
کوک: نه
مینهو: پس کیه
کوک: قضیه ش طولانیه
مینهو: کی میخوای بگی
کوک: میگم بعد بهت میگم خب رسیدیم پیاده شو
مینهو: باشه خب خدافظ
کوک: خدافظ
زنگ زدم به ا.ت
ا.ت: الو
کوک: عزیزم ببخشید مینهو پیشم بود
ا.ت: خواستم بگم میتونی بیای دنبالم
کوک: کجایی
ا.ت: ارایشگاه
کوک: باشه الان میام
رفتم دنبال ا.ت
بوق بوق
کوک: سوار شو
ا.ت: سلام
کوک: سلام عزیزم
چند دقیقه بعد
کوک: تو برو منم چند دقیقه دیگه میام
ا.ت: باشه
ا.ت رفت چند دقیقه بعدش منم رفتم
ا.ت: کجا میخواین برین
کوک: راس میگه پدر جان کجا میخواین برین
پ: صبح حرکت میکنیم فردا یا پس فردا برمیگردیم
ا.ت: خب کجا میخوایم بریم
م: منو یونا و انا میخوایم کسی اسم تورو نیاورد
ا.ت: مامان پس من چی
پ: دخترم تو بمون
ا.ت: خودم تنها
م: جونگکوک هست
یه نگاهی به جونگکوک کردم به امید اینکه او با مامانم حرف ولی او چیزی نمیگفت فقط بهم زل زده بود
انا اومد پیشم
ا.ت: چیه
انا: خوش بگذره اجی خوشگلم
ا.ت: انااا
انا: 😂
#کوک
#فیک
#سناریو
part*۳۹
یک هفته بعد
از دید کوک
با مینهو بیرون بودم (تو ماشین)
مینهو: پس کامل فراموشش کردی
کوک: چی بگم
مینهو: واقعا چطور
کوک: وقتی منو دوس نداره چیکار میتونم کنم
مینهو: چرا تلاش نمیکنی براش
کوک: نمیخوام
مینهو: منم دیگه نمیتونم بهت چیزی بگم
کوک: تو چی دوس دختر نداری
مینهو: دارم خوبشم دارم
کوک: کیه
مینهو: بزار وقتی که تو دوس دختر پیدا کردی باهم میریم رستوران
کوک: باشه
مینهو: گوشیت داره زنگ میخوره
کوک: کیه
مینهو: جوجو کوچولوم؟؟
کوک: بده ببینم
مینهو: کیه
کوک: تو چیکار داری
مینهو: چرا قطع کردی
کوک: ول کن
مینهو: دوس دختر داری
کوک: نه
مینهو: پس کیه
کوک: قضیه ش طولانیه
مینهو: کی میخوای بگی
کوک: میگم بعد بهت میگم خب رسیدیم پیاده شو
مینهو: باشه خب خدافظ
کوک: خدافظ
زنگ زدم به ا.ت
ا.ت: الو
کوک: عزیزم ببخشید مینهو پیشم بود
ا.ت: خواستم بگم میتونی بیای دنبالم
کوک: کجایی
ا.ت: ارایشگاه
کوک: باشه الان میام
رفتم دنبال ا.ت
بوق بوق
کوک: سوار شو
ا.ت: سلام
کوک: سلام عزیزم
چند دقیقه بعد
کوک: تو برو منم چند دقیقه دیگه میام
ا.ت: باشه
ا.ت رفت چند دقیقه بعدش منم رفتم
ا.ت: کجا میخواین برین
کوک: راس میگه پدر جان کجا میخواین برین
پ: صبح حرکت میکنیم فردا یا پس فردا برمیگردیم
ا.ت: خب کجا میخوایم بریم
م: منو یونا و انا میخوایم کسی اسم تورو نیاورد
ا.ت: مامان پس من چی
پ: دخترم تو بمون
ا.ت: خودم تنها
م: جونگکوک هست
یه نگاهی به جونگکوک کردم به امید اینکه او با مامانم حرف ولی او چیزی نمیگفت فقط بهم زل زده بود
انا اومد پیشم
ا.ت: چیه
انا: خوش بگذره اجی خوشگلم
ا.ت: انااا
انا: 😂
#کوک
#فیک
#سناریو
۱۱.۸k
۲۹ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.