پارت 21
پارت 21
پسر:میخواین بریم یکم
کوک: چه غلطی کنین
پسره دستمو گرفت
پسر: تو کدوم خری هستی دیگه
کوک:خفه شو دستشو ول کن که کاری میکنم اسمت یادت بره
پسر: ول نکنم مثلا میخوای چیکار کنی
کوک: یه لحظه وایسا
چندتا از بادیگاردای جونگکوک اومدن ریختن رو پسرا جونگکوک دستمو گرفت و رفتیم
ا.ت: چیکار کردی
کوک: مهم نیست بریم
رفتیم سوار ماشین شدیم و رفتیم خونه خیلی خسته بودم مستقیم رفتم تو اتاقم و رو تختم و خوابیدم
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کوک
باید به ا.ت بگم که دوسش دارم ولی اون باورش نمیشه که بهش بگم بزار یکم بگذره شاید از چشمم افتاد ولی فکر نکنم همچین اتفاقی بیفته
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یک هفته بعد
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یک هفته گذشته ولی روز به روز دارم به ا.ت علاقمند تر میشم
ا.ت: جونگکوک
کوک: بله
ا.ت: امروز اولین روز که میخوام برم برای مدلینگی باهم میای
کوک: باشه بریم
رفتیم خواستیم بریم داخل
نگهبان: شما
ا.ت: من مدل جدیدم
نگهبان: اها شمارو میشناسم
و شما
کوک: من همراهشم
#کوک
#فیک
#سناریو
پسر:میخواین بریم یکم
کوک: چه غلطی کنین
پسره دستمو گرفت
پسر: تو کدوم خری هستی دیگه
کوک:خفه شو دستشو ول کن که کاری میکنم اسمت یادت بره
پسر: ول نکنم مثلا میخوای چیکار کنی
کوک: یه لحظه وایسا
چندتا از بادیگاردای جونگکوک اومدن ریختن رو پسرا جونگکوک دستمو گرفت و رفتیم
ا.ت: چیکار کردی
کوک: مهم نیست بریم
رفتیم سوار ماشین شدیم و رفتیم خونه خیلی خسته بودم مستقیم رفتم تو اتاقم و رو تختم و خوابیدم
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کوک
باید به ا.ت بگم که دوسش دارم ولی اون باورش نمیشه که بهش بگم بزار یکم بگذره شاید از چشمم افتاد ولی فکر نکنم همچین اتفاقی بیفته
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یک هفته بعد
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یک هفته گذشته ولی روز به روز دارم به ا.ت علاقمند تر میشم
ا.ت: جونگکوک
کوک: بله
ا.ت: امروز اولین روز که میخوام برم برای مدلینگی باهم میای
کوک: باشه بریم
رفتیم خواستیم بریم داخل
نگهبان: شما
ا.ت: من مدل جدیدم
نگهبان: اها شمارو میشناسم
و شما
کوک: من همراهشم
#کوک
#فیک
#سناریو
۱۶.۵k
۱۶ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.