ساغرم بشکسته ساقی،خم بده تا سر کشم
ساغرم بشکسته ساقی،خم بده تا سر کشم
مست و لایعقل شوم دل از دل ودلبر کشم
خم بده تا سرکشم،پیمانه پاسخگو که نیست
مست کن جان مرا ، تا درد را کمتر کشم
خم بده ساقی چرا با من دلت همراه نیست
موعظه بس کن،مکن آتش براین منبر کشم
ساقیا "می"را به "اجزای"تنم "آغشته" کن
آنقدر آغشته کن،آغشته کن تا پرکشم
لطف میکن'می' رسان،خم را بده تا سر کشم
یا که منت می روم برساقی دیگر کشم
مست و لایعقل شوم دل از دل ودلبر کشم
خم بده تا سرکشم،پیمانه پاسخگو که نیست
مست کن جان مرا ، تا درد را کمتر کشم
خم بده ساقی چرا با من دلت همراه نیست
موعظه بس کن،مکن آتش براین منبر کشم
ساقیا "می"را به "اجزای"تنم "آغشته" کن
آنقدر آغشته کن،آغشته کن تا پرکشم
لطف میکن'می' رسان،خم را بده تا سر کشم
یا که منت می روم برساقی دیگر کشم
۱۹.۴k
۲۲ خرداد ۱۴۰۳