ویو ات
ویو ات
ات: احمق
کوک: خودتییی
ات: تویی
کوک: نچ
ات: واییییییییی
کوک: چیشد
ات: دلمممم
کوک: وایسا برات مسکن بیارم کوک لباساش و پوشید و رفت پایین با اب قرص امد منم خوردم
ات: خیلیی درد میکنههه(گریهه
کوک : ارومم
کوک بقلم دراز کشید و چون برهنه بودم اونم کاملل معزب بودم( خدایی کل بدنتو دیده چرا معزبی؟)
کوک دستشو برد زیر دلمو اون یکی دستش پشت کمرم و میمالید وای دستش شفاشش
دیگه چییزی نفمیدمو خوابیدم
ویو کوک
بد ی ربع ات خوابش برد منم پتو رو کشیدم روشو از اتاق امدم بیرون
ویو کوک
وقتی رفتم پایین تهیونگو اولین نفر دیدم
ته: خش گذش
کوک: عالییییی
جویی: خب رفیقم کو زندس؟
کوک: دلش درد میکرد خوابید
جویی:اوخی بچم
کوک: نکشی خودتووو
جویی: تو نگران نباشششش
کوک: وای چقد رو مخی
ویو ات
از خواب بیدار شدمو تقریبا خوب بود حالم ساعت ۹ بودش وای چقدر خوابیدم
رفتم حموم و لباسامو عوض کردم رفتم پایین جویی تهیونگ خداا ب دادتو برسهه
جویی: وای ات منو تهیونگو ببینه جر میده
ته: ای وای
کوک: خب کردید
ات: غیبت خوش میگزرههه
جویی: یا جن و پری کی امدی
۰
_______________
دوستان من باید امشب زود بخوابم پس پارت بد فردا بابای
ات: احمق
کوک: خودتییی
ات: تویی
کوک: نچ
ات: واییییییییی
کوک: چیشد
ات: دلمممم
کوک: وایسا برات مسکن بیارم کوک لباساش و پوشید و رفت پایین با اب قرص امد منم خوردم
ات: خیلیی درد میکنههه(گریهه
کوک : ارومم
کوک بقلم دراز کشید و چون برهنه بودم اونم کاملل معزب بودم( خدایی کل بدنتو دیده چرا معزبی؟)
کوک دستشو برد زیر دلمو اون یکی دستش پشت کمرم و میمالید وای دستش شفاشش
دیگه چییزی نفمیدمو خوابیدم
ویو کوک
بد ی ربع ات خوابش برد منم پتو رو کشیدم روشو از اتاق امدم بیرون
ویو کوک
وقتی رفتم پایین تهیونگو اولین نفر دیدم
ته: خش گذش
کوک: عالییییی
جویی: خب رفیقم کو زندس؟
کوک: دلش درد میکرد خوابید
جویی:اوخی بچم
کوک: نکشی خودتووو
جویی: تو نگران نباشششش
کوک: وای چقد رو مخی
ویو ات
از خواب بیدار شدمو تقریبا خوب بود حالم ساعت ۹ بودش وای چقدر خوابیدم
رفتم حموم و لباسامو عوض کردم رفتم پایین جویی تهیونگ خداا ب دادتو برسهه
جویی: وای ات منو تهیونگو ببینه جر میده
ته: ای وای
کوک: خب کردید
ات: غیبت خوش میگزرههه
جویی: یا جن و پری کی امدی
۰
_______________
دوستان من باید امشب زود بخوابم پس پارت بد فردا بابای
۱۶.۲k
۱۷ فروردین ۱۴۰۳