بریم ادامه
بریم ادامه
ا.ت= تو... تو کی هستی تو خونه من چیکار میکنی
ناشناس= منو نمیشناسی
ا.ت= نه بگو کی هستی تا زنگ نزدم به پلیس
ناشناس = جونگ کوک خرگوشی
ا.ت= چی چی داری میگی جونگ کوک انسان نبود
جونگ کوک = الان هستم مم آروز کردم
ا.ت= وایسا من گیج شدم آروز کردی چه آروزی
جونگ کوک = من دیشب وقتی شهاب سنگ رد میشد دیدمش آروز کردم که انسان باشم تا ابد پیش تو باشم
ا.ت= واقعا
جونگ کوک = واقعا
بعداز اینکه جونگ کوک تما ماجرارو برام گفت باهم دیگه خواستیم بریم پایین که دیدم جونگ کوک لخته دور خودش رو با ملافه پوشونده خنده ریزی کردم و رفتم توی کمدم تا ی لباس خوب براش پیدا کنم ی لباس خوب پیدا کردم نه زنونه بود نه مردونه دادم بهش تا بپوشه با ی شلوار راحتی
ا.ت= بیا جونگ کوک اینارو بپوش لخت نباشی
جونگ کوک = جلوی تو
ا.ت= ببخشید من میرم پایین تو بپوش
من رفتم پایین تا صبحونه حاضر کنم بعداز چند دقیقه دیدم جونگ کوک اومده پایین که خندم گرفت اخه اون چه وضع لباس پوشیدن بود لباس رد برعکس پوشیده بود شلوار را توی ی پاش دوپا رفته بود که اخم کیوتی کرد که خندم رو جمع کردم
ا.ت= جونگ کوک اونجوری لباس نمیپوشن
جونگ کوک = پس چجوریه من تاحالا انسان نبودم
ا.ت= باشه بهت میگم این دوتا پایی که کردی توی ی طرف شلوار رو در بیار یکی از پاهات رو بکن توی اون یکی لباس ام درس پوشیدی ولی برعکس اینارو درست کن
بعداز اینکه تموم شد جونگ کوک لباس هاشو عوض کرد. نشستیم سر میز که دیدم جونگ کوک هیچی نمیخوره
ا.ت= جونگ کوک چرا هیچی نمیخوری
جونگ کوک = آخه من فقد هویچ میخورم
ا.ت= آره یادم نبود الان برات هویچ میارم
بعداز اینکه هویچ آوردم جونگ کوک شروع به خوردن هویچ کرد لپ هاشو پر کرده بود با هویچ
ا.ت= جونگ کوک سری بخور که میخوایم بریم فروشگاه برات لباس بخرم
جونگ کوک با همون لپ ها پر باشه گفت شروع به خوردن کرد بعداز اینکه صبحانه رو خوردیم من میز رد جمع کردم و به طرف اتاقم رفتم تا لباس هامو عوض کنم بعداز عوض کردن لباسم اومدم پایین و با جونگ کوک به طرف بیرون رفتیم و سوار ماشین شدیم و حرکت کردیم به طرف فروشگاه
نویسنده:لوران
ا.ت= تو... تو کی هستی تو خونه من چیکار میکنی
ناشناس= منو نمیشناسی
ا.ت= نه بگو کی هستی تا زنگ نزدم به پلیس
ناشناس = جونگ کوک خرگوشی
ا.ت= چی چی داری میگی جونگ کوک انسان نبود
جونگ کوک = الان هستم مم آروز کردم
ا.ت= وایسا من گیج شدم آروز کردی چه آروزی
جونگ کوک = من دیشب وقتی شهاب سنگ رد میشد دیدمش آروز کردم که انسان باشم تا ابد پیش تو باشم
ا.ت= واقعا
جونگ کوک = واقعا
بعداز اینکه جونگ کوک تما ماجرارو برام گفت باهم دیگه خواستیم بریم پایین که دیدم جونگ کوک لخته دور خودش رو با ملافه پوشونده خنده ریزی کردم و رفتم توی کمدم تا ی لباس خوب براش پیدا کنم ی لباس خوب پیدا کردم نه زنونه بود نه مردونه دادم بهش تا بپوشه با ی شلوار راحتی
ا.ت= بیا جونگ کوک اینارو بپوش لخت نباشی
جونگ کوک = جلوی تو
ا.ت= ببخشید من میرم پایین تو بپوش
من رفتم پایین تا صبحونه حاضر کنم بعداز چند دقیقه دیدم جونگ کوک اومده پایین که خندم گرفت اخه اون چه وضع لباس پوشیدن بود لباس رد برعکس پوشیده بود شلوار را توی ی پاش دوپا رفته بود که اخم کیوتی کرد که خندم رو جمع کردم
ا.ت= جونگ کوک اونجوری لباس نمیپوشن
جونگ کوک = پس چجوریه من تاحالا انسان نبودم
ا.ت= باشه بهت میگم این دوتا پایی که کردی توی ی طرف شلوار رو در بیار یکی از پاهات رو بکن توی اون یکی لباس ام درس پوشیدی ولی برعکس اینارو درست کن
بعداز اینکه تموم شد جونگ کوک لباس هاشو عوض کرد. نشستیم سر میز که دیدم جونگ کوک هیچی نمیخوره
ا.ت= جونگ کوک چرا هیچی نمیخوری
جونگ کوک = آخه من فقد هویچ میخورم
ا.ت= آره یادم نبود الان برات هویچ میارم
بعداز اینکه هویچ آوردم جونگ کوک شروع به خوردن هویچ کرد لپ هاشو پر کرده بود با هویچ
ا.ت= جونگ کوک سری بخور که میخوایم بریم فروشگاه برات لباس بخرم
جونگ کوک با همون لپ ها پر باشه گفت شروع به خوردن کرد بعداز اینکه صبحانه رو خوردیم من میز رد جمع کردم و به طرف اتاقم رفتم تا لباس هامو عوض کنم بعداز عوض کردن لباسم اومدم پایین و با جونگ کوک به طرف بیرون رفتیم و سوار ماشین شدیم و حرکت کردیم به طرف فروشگاه
نویسنده:لوران
۷.۰k
۱۵ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.