عشق مشکی
عشق مشکی
p25
-بریم ساحل لب دریا؟
£جونگ کوک:فکر خوبیه پایه ام
-پس بریم حاضر شیم
جونگ کوک سری تکون داد و به سمت اتاقش رفت
منم رفتم سمت اتاق تهیونگ دیدم ا.دو بغل کرده حرصم گرفت
و رفتم تو اتاق
تهیونگ سوالی نگام کرد
منم خواستم لج تهیونگو دربیارم
-منو کوکی میخوایم بریم لب دریا
+تهیونگ:با اجازه کی؟
-با اجازه خودم
+تهیونگ:من اجازه نمیدم منم باید بیام تنهایی حق رفتن جاییو نداری
پوزخندی زدم
-میخوای بیای الان حاضر شو شوهر گرامی
نگاه حرصیو ا.د حس کردم
رفتم تو اتاقم باید خیلی به خودم میرسیدم که ا.د و ته حرصشون بگیره مخصوصا ته باز ترین لباسامو پوشیدم
و آرایش ملایمی کردم امروز تیپ زرد زدم حتی کفشام
کیفمو ورداشتم از اتاق رفتم بیرون جونگ کوک رو مبل سالن نشسته بود سرش تو گوشیش بود
خیلی استایلش خوشگل بود تا منو دید محوم شد
لبخندی زدم و موهامو دادم پشت گوشم
تهیونگ و ا.د هم اومدن
به تهیونگ خیره شدم خیلی خوشتیپ شده بود انگار نه انگار خون اشامع لنتی
تهیونگ تا منو دید اخماش رفت تو هم و خیلی حرصی نگام کرد
منم پوزخندی زدم
-خب بریم؟
+تهیونگ:اوم
به سمت حیاط حرکت کردم و جونگ کوک خودشو بهم رسوند
£جونگ کوک:وایسا دختر
شونه به شونه هم حرکت کردیم
ا.د خواست ازم جلو تر بره پامو دراز کردم با سر خورد زمین
پوزخندی زدم
ا.د گریه هاش شروع شد
+تهیونگ:ا.ت شورشو درنیار
-ب من چ خودش پرید رو پام مگه من مقصرم؟
تهیونگ ا.دو بلند کرد
ا.د اومد موهامو کشید منم یکی زدم تو صورتش
جونگ کوک منو گرفته بود
تهیونگ ا.دو گرفته بود
نزاشتن دعوا کنیم
سوار ماشین شدیم
p25
-بریم ساحل لب دریا؟
£جونگ کوک:فکر خوبیه پایه ام
-پس بریم حاضر شیم
جونگ کوک سری تکون داد و به سمت اتاقش رفت
منم رفتم سمت اتاق تهیونگ دیدم ا.دو بغل کرده حرصم گرفت
و رفتم تو اتاق
تهیونگ سوالی نگام کرد
منم خواستم لج تهیونگو دربیارم
-منو کوکی میخوایم بریم لب دریا
+تهیونگ:با اجازه کی؟
-با اجازه خودم
+تهیونگ:من اجازه نمیدم منم باید بیام تنهایی حق رفتن جاییو نداری
پوزخندی زدم
-میخوای بیای الان حاضر شو شوهر گرامی
نگاه حرصیو ا.د حس کردم
رفتم تو اتاقم باید خیلی به خودم میرسیدم که ا.د و ته حرصشون بگیره مخصوصا ته باز ترین لباسامو پوشیدم
و آرایش ملایمی کردم امروز تیپ زرد زدم حتی کفشام
کیفمو ورداشتم از اتاق رفتم بیرون جونگ کوک رو مبل سالن نشسته بود سرش تو گوشیش بود
خیلی استایلش خوشگل بود تا منو دید محوم شد
لبخندی زدم و موهامو دادم پشت گوشم
تهیونگ و ا.د هم اومدن
به تهیونگ خیره شدم خیلی خوشتیپ شده بود انگار نه انگار خون اشامع لنتی
تهیونگ تا منو دید اخماش رفت تو هم و خیلی حرصی نگام کرد
منم پوزخندی زدم
-خب بریم؟
+تهیونگ:اوم
به سمت حیاط حرکت کردم و جونگ کوک خودشو بهم رسوند
£جونگ کوک:وایسا دختر
شونه به شونه هم حرکت کردیم
ا.د خواست ازم جلو تر بره پامو دراز کردم با سر خورد زمین
پوزخندی زدم
ا.د گریه هاش شروع شد
+تهیونگ:ا.ت شورشو درنیار
-ب من چ خودش پرید رو پام مگه من مقصرم؟
تهیونگ ا.دو بلند کرد
ا.د اومد موهامو کشید منم یکی زدم تو صورتش
جونگ کوک منو گرفته بود
تهیونگ ا.دو گرفته بود
نزاشتن دعوا کنیم
سوار ماشین شدیم
۱۶.۹k
۰۹ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.