اتاق فرار p5
اتاق فرار p5
که یهو صدای داد و شکستن چیزی اومد سریع با ترس نگاه کردیم و زویی جیغ کشید فیلیکس همینجور که داشت رو یخ ها بازی میکرد زیر پاش ترک خورد و رفت تو اب
کای داد زد و رفت سمتش و زویی هم جیغ کشید
کوک هم سریع یخو ول کرد منم لباسی که روی لباسم پوشیده بودم رو انداختم رو یخ و هممون رفتیم سمت فیلیکس زویی هی جیغ جیغ میکرد و منم گریم گرفت جونگ کوک و کای نشستن سعی کرد فیلیکس رو نجات بدن ولی فیلیکس جونی براش نموند رفت پایین اب و دیگ کوک و کای دستشون بهش نمیرسید
ک نه نه نه الان میمیره
فیلیکس دیگ تو اب محو شد
کوک و کای دست از کارشون برداشتن و اومدن بالا
که بهشون گفتم
ات نجاتش بدینننن
ک نمیشه ات اون۰۰۰۰۰اون مرده
با حرفی که زد زویی پشت سر هم سرفه کرد و منم با تعجب نگاش کردم
ات چ۰۰۰چی
ناامید بلند شدن و اومدن کنارمون
ز نه نههه امکان نداره
زویی خواست بره سمت یخ ها که کای جلوشو گرفت
ز ولم کننننن نباید بزاریم اینجوری بشه(جیغ و داد)
کای زویی رو انداخت رو کولش
هممون رفتیم سمت یخ و کلید از تو یخ زده بود بیرون برش داشتم با پاهای لرزون داشتیم میرفتی سمت در که یهو سطح یخی که داستیم روش راه میرفتید ازش اب زد بالا و با ترس برگشتیم عقبو نگاه کردیم
ابایی که داشتن میزدن بالا داشتن به ما میرسیدن که کای و کوک و من سریع دویدیم و زویی هم رو کول کای بود اونا خیلی تند داشتن حرکت میکردن و من نمیتونستم بهشون برسم که یهو خوردم زمین و سطح یخی ترک خورد ترسیدم جیغ زدم که کوک برگشت و دوید سمتم
اون اب هایی که با فشار داشتن میزدن بالا داشتن به من میرسیدن میخواستم فاتحمو بخونم که یه چیزی بلندم کرد و با سرعت زیاد میرفت
چسمامو باز کردم تو بغل کوک بودم دستاش خیلی گرم بود سرمو از سرما بردم تو سینه هاش که رویه یه لباس نازک بود
سریع با اون کلید درو باز کردن رفتن تو درو محکم بستم و صدای انفجار اومد زویی جیغ زد و من بیشتر به کوک چسبیدم
بعد چند مین فهمیدم کجام چشمام گرد شد سریع از تو بغل کوک اومدم بیرون و لپام سرخ شد تشکری کردم و اونم بهم خندید داشتم از خجالت میمردم کای هم زویی رو گذاشت زمین که۰۰۰۰
که یهو صدای داد و شکستن چیزی اومد سریع با ترس نگاه کردیم و زویی جیغ کشید فیلیکس همینجور که داشت رو یخ ها بازی میکرد زیر پاش ترک خورد و رفت تو اب
کای داد زد و رفت سمتش و زویی هم جیغ کشید
کوک هم سریع یخو ول کرد منم لباسی که روی لباسم پوشیده بودم رو انداختم رو یخ و هممون رفتیم سمت فیلیکس زویی هی جیغ جیغ میکرد و منم گریم گرفت جونگ کوک و کای نشستن سعی کرد فیلیکس رو نجات بدن ولی فیلیکس جونی براش نموند رفت پایین اب و دیگ کوک و کای دستشون بهش نمیرسید
ک نه نه نه الان میمیره
فیلیکس دیگ تو اب محو شد
کوک و کای دست از کارشون برداشتن و اومدن بالا
که بهشون گفتم
ات نجاتش بدینننن
ک نمیشه ات اون۰۰۰۰۰اون مرده
با حرفی که زد زویی پشت سر هم سرفه کرد و منم با تعجب نگاش کردم
ات چ۰۰۰چی
ناامید بلند شدن و اومدن کنارمون
ز نه نههه امکان نداره
زویی خواست بره سمت یخ ها که کای جلوشو گرفت
ز ولم کننننن نباید بزاریم اینجوری بشه(جیغ و داد)
کای زویی رو انداخت رو کولش
هممون رفتیم سمت یخ و کلید از تو یخ زده بود بیرون برش داشتم با پاهای لرزون داشتیم میرفتی سمت در که یهو سطح یخی که داستیم روش راه میرفتید ازش اب زد بالا و با ترس برگشتیم عقبو نگاه کردیم
ابایی که داشتن میزدن بالا داشتن به ما میرسیدن که کای و کوک و من سریع دویدیم و زویی هم رو کول کای بود اونا خیلی تند داشتن حرکت میکردن و من نمیتونستم بهشون برسم که یهو خوردم زمین و سطح یخی ترک خورد ترسیدم جیغ زدم که کوک برگشت و دوید سمتم
اون اب هایی که با فشار داشتن میزدن بالا داشتن به من میرسیدن میخواستم فاتحمو بخونم که یه چیزی بلندم کرد و با سرعت زیاد میرفت
چسمامو باز کردم تو بغل کوک بودم دستاش خیلی گرم بود سرمو از سرما بردم تو سینه هاش که رویه یه لباس نازک بود
سریع با اون کلید درو باز کردن رفتن تو درو محکم بستم و صدای انفجار اومد زویی جیغ زد و من بیشتر به کوک چسبیدم
بعد چند مین فهمیدم کجام چشمام گرد شد سریع از تو بغل کوک اومدم بیرون و لپام سرخ شد تشکری کردم و اونم بهم خندید داشتم از خجالت میمردم کای هم زویی رو گذاشت زمین که۰۰۰۰
۲.۹k
۰۴ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.