fake kook
fake kook
part*36
از دید ا.ت
کامل صورتم پر از زخم شده بود خیلی ترسیده بودم فقط با خودم زمزمه میکردم کاشکی کوک بود الان نجاتم میداد منم میرفتم بغلش میکردم ولی اخه اون از کجا میفهمه که من اینجام
در باز شد بازم اون عوضی اومد
/:چطوری ا.ت
ا.ت:انتظار داری چطور باشم
/:خب تنبیهت نمیکنم دیگه
ا.ت: مگه چیکار کردم
/:چون خیلی خوشگلی
صورتشو نزدیک صورتم کرد خواست بوسم کنه
ا.ت: نه نیا جلو
/:چرا عزیزم تو ماله منی
ا.ت: حتی اگه بفهمی بچه دارم
/: بچه؟؟
ا.ت: اره از جونگکوک
/:الان حامله ای
ا.ت: اره
/:پس بهونه خوبی میشه برای اوردن جونگکوک به اینجا بچش در خطره
وایی هرچی میگم بیشتر گند میزنم
/:من کاری به خودت ندارم ولی باید بچت بمیره
ا.ت: نه چرا من بچمو میخوام
/:تو ماله منی من نمیتونم تورو بایه بچه قبول کنم
اشکام مثل ابشار از چشمام سرازیر شده بود و همینطور اشک میریختم
/:امشب باهمون راهی که جونگکوک بچه دارت کرده من بچه رو میکشم
ا.ت:😳
وایی نه من باید سریع از اینجا برم نمیتونم بمونم
😭😭
/:گریه نکن چیزی نمیشه
داشت باهام حرف میزد که صدای گلوله از بیرون اومد یکی هم به سرعت اومد
گفت: قربان یکی اومده همرو کشت داره میاد سمت شما
اینجوری بیشتر ترسیدم یعنی کیه سریع همونی که اومد خبر داد کشته شد هرچی سعی کردم دستمو باز کنم نتونستم
/:از جات تکون نخور
خیلی ترسیده بودم
چشمامو بستم
/:هی تو کی هستی
چشمامو باز کردم نگاه کردم تا اون جونگکوک بود وایی این لحظه انگار دنیا داده بودن بهم
/:پس تویی جونگکوک
کوک: خوب شناختی
/:از کجا اینجارو پیدا کردی
کوک: هه فکر کردی خیلی راحت میزارم ا.ت بمونه پیشت بچمون بکشی
/:عوضی
کوک:کم این کلمه رو نشنیدم توهم روش
اسلحه شو گذاشن روسرم
/:اومدی نزدیک تر هم زنتو نمیبینی هم بچتو
کوک: شلیک کن بعد اونموقع نه منو میبینی نه خودتو
/:هه پس خودت خواستی
کوک یه تیر شلیک کرد بالا نگاه بالا کرد کوک سریع رفت سمتش هلش داد اونم افتاد
/:ایی هیش پس خودت ارزوی مرگ کردی
ا.ت: کوک نرو اونجا کلی بمب گذاشتست
کوک یه سوتی زد
دوتا بادیگارد اومدن دست پسره گرفتن
/:ولم کن
#کوک
#فیک
#سناریو
part*36
از دید ا.ت
کامل صورتم پر از زخم شده بود خیلی ترسیده بودم فقط با خودم زمزمه میکردم کاشکی کوک بود الان نجاتم میداد منم میرفتم بغلش میکردم ولی اخه اون از کجا میفهمه که من اینجام
در باز شد بازم اون عوضی اومد
/:چطوری ا.ت
ا.ت:انتظار داری چطور باشم
/:خب تنبیهت نمیکنم دیگه
ا.ت: مگه چیکار کردم
/:چون خیلی خوشگلی
صورتشو نزدیک صورتم کرد خواست بوسم کنه
ا.ت: نه نیا جلو
/:چرا عزیزم تو ماله منی
ا.ت: حتی اگه بفهمی بچه دارم
/: بچه؟؟
ا.ت: اره از جونگکوک
/:الان حامله ای
ا.ت: اره
/:پس بهونه خوبی میشه برای اوردن جونگکوک به اینجا بچش در خطره
وایی هرچی میگم بیشتر گند میزنم
/:من کاری به خودت ندارم ولی باید بچت بمیره
ا.ت: نه چرا من بچمو میخوام
/:تو ماله منی من نمیتونم تورو بایه بچه قبول کنم
اشکام مثل ابشار از چشمام سرازیر شده بود و همینطور اشک میریختم
/:امشب باهمون راهی که جونگکوک بچه دارت کرده من بچه رو میکشم
ا.ت:😳
وایی نه من باید سریع از اینجا برم نمیتونم بمونم
😭😭
/:گریه نکن چیزی نمیشه
داشت باهام حرف میزد که صدای گلوله از بیرون اومد یکی هم به سرعت اومد
گفت: قربان یکی اومده همرو کشت داره میاد سمت شما
اینجوری بیشتر ترسیدم یعنی کیه سریع همونی که اومد خبر داد کشته شد هرچی سعی کردم دستمو باز کنم نتونستم
/:از جات تکون نخور
خیلی ترسیده بودم
چشمامو بستم
/:هی تو کی هستی
چشمامو باز کردم نگاه کردم تا اون جونگکوک بود وایی این لحظه انگار دنیا داده بودن بهم
/:پس تویی جونگکوک
کوک: خوب شناختی
/:از کجا اینجارو پیدا کردی
کوک: هه فکر کردی خیلی راحت میزارم ا.ت بمونه پیشت بچمون بکشی
/:عوضی
کوک:کم این کلمه رو نشنیدم توهم روش
اسلحه شو گذاشن روسرم
/:اومدی نزدیک تر هم زنتو نمیبینی هم بچتو
کوک: شلیک کن بعد اونموقع نه منو میبینی نه خودتو
/:هه پس خودت خواستی
کوک یه تیر شلیک کرد بالا نگاه بالا کرد کوک سریع رفت سمتش هلش داد اونم افتاد
/:ایی هیش پس خودت ارزوی مرگ کردی
ا.ت: کوک نرو اونجا کلی بمب گذاشتست
کوک یه سوتی زد
دوتا بادیگارد اومدن دست پسره گرفتن
/:ولم کن
#کوک
#فیک
#سناریو
۱۰.۵k
۱۵ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.