fake kook
fake kook
part*34
که یک دفعه یه ماشین اومد جلوم وایساد فکر کردم کوکه که دوتا مرد هیکلی ازش اومدن پایین دستمو گرفتن
ا.ت: چیکارم دارین ولم کنید هییی
بردنم تو ماشین ولی هنوز فکر میکردم این نقشه رو کوک کشیده که باهام اشتی کنه درو ماشین بستن
ا.ت: کوک میدونم تویی ببین من خیلی میترسما
یه نفری با یه صدای کلفتی گفت
/: من کسی که فکر میکنی نیستم
رومو پشت کردم نگاش کردم
ا.ت: تو کی هستی
/: فکر کنم بشناسی
وایی نه این همون کسی بود که منو از قبل دوست داشت
ا.ت: از جونم چی میخوای
/: پس شناختی
ا.ت: تروخدا منو ول کن
/:میدونم دوستمو یا همون کسی که دوست داشت کشتی ولی مهم نیست اینو بدون منم دوست داشتم و دارم تو الان ماله منی
من چه گناهی کردم باید گیر همه شما بیفتم وایی کاشکی با کوک قهر نبودم الان تو خونه نشسته بودم کی میاد نجاتم بده دیگه هیچکی اخه کوک فکر میکنه فرار کردم دیگه نمیاد دنبالم
/:چرا چیزی نمیگی
ا.ت: اگه باهات باشم دیگه میزاری راحت زندگی کنیم
/:راحت
ا.ت: اره
/:میخوای راحت باشی بعد فرار کنی بری پیشه جونگکوک جونت
وایی این جونگکوک از کجا میشناسه
ا.ت: من از جونگکوک جدا شدم
/:چی
ا.ت: گفتم که جدا شدم
/:کی که ما خبر نداشتیم
ا.ت:همین امروز
/:خب پس خوبه برای من ولی باید تا چند روز دست بسته باشی
ا.ت: چی
اومدن دستمو بستن دهنم هم همینطور پا میزدم
پام هم بستن دیگه راهی نداشتم 😞خیلی خسته هم بودم
شب
از دید کوک
کوک: مامان چرا ا.ت نمیاد
م: نمیدونم گفت میرم ولی سریع برمیگردم
کوک: منم نمیدونم چرا برنگشته
براش زنگ زدم
مشترک مورد نظر دردسترس نمیباشد
یعنی میشه رفته باشه دیگه اخه کجا ا.ت چرا الکی و بدون اجازه کاری رو انجام میدی ولی هرجا باشی پیدات میکنم
#کوک
#فیک
#سناریو
part*34
که یک دفعه یه ماشین اومد جلوم وایساد فکر کردم کوکه که دوتا مرد هیکلی ازش اومدن پایین دستمو گرفتن
ا.ت: چیکارم دارین ولم کنید هییی
بردنم تو ماشین ولی هنوز فکر میکردم این نقشه رو کوک کشیده که باهام اشتی کنه درو ماشین بستن
ا.ت: کوک میدونم تویی ببین من خیلی میترسما
یه نفری با یه صدای کلفتی گفت
/: من کسی که فکر میکنی نیستم
رومو پشت کردم نگاش کردم
ا.ت: تو کی هستی
/: فکر کنم بشناسی
وایی نه این همون کسی بود که منو از قبل دوست داشت
ا.ت: از جونم چی میخوای
/: پس شناختی
ا.ت: تروخدا منو ول کن
/:میدونم دوستمو یا همون کسی که دوست داشت کشتی ولی مهم نیست اینو بدون منم دوست داشتم و دارم تو الان ماله منی
من چه گناهی کردم باید گیر همه شما بیفتم وایی کاشکی با کوک قهر نبودم الان تو خونه نشسته بودم کی میاد نجاتم بده دیگه هیچکی اخه کوک فکر میکنه فرار کردم دیگه نمیاد دنبالم
/:چرا چیزی نمیگی
ا.ت: اگه باهات باشم دیگه میزاری راحت زندگی کنیم
/:راحت
ا.ت: اره
/:میخوای راحت باشی بعد فرار کنی بری پیشه جونگکوک جونت
وایی این جونگکوک از کجا میشناسه
ا.ت: من از جونگکوک جدا شدم
/:چی
ا.ت: گفتم که جدا شدم
/:کی که ما خبر نداشتیم
ا.ت:همین امروز
/:خب پس خوبه برای من ولی باید تا چند روز دست بسته باشی
ا.ت: چی
اومدن دستمو بستن دهنم هم همینطور پا میزدم
پام هم بستن دیگه راهی نداشتم 😞خیلی خسته هم بودم
شب
از دید کوک
کوک: مامان چرا ا.ت نمیاد
م: نمیدونم گفت میرم ولی سریع برمیگردم
کوک: منم نمیدونم چرا برنگشته
براش زنگ زدم
مشترک مورد نظر دردسترس نمیباشد
یعنی میشه رفته باشه دیگه اخه کجا ا.ت چرا الکی و بدون اجازه کاری رو انجام میدی ولی هرجا باشی پیدات میکنم
#کوک
#فیک
#سناریو
۱۰.۴k
۱۵ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.