چندشاتی جونگکوک(پارت اخر)

CONFLICT 5

جونگکوک دست ا/ت رو از روی گونش برداشت و توی دستاش گرفتش.

+ا/ت.بهم قول میدی که دیگه به خودت اسیب نزنی؟

برداشتش طوری بود که ا/ت از عمد با تیکه سفالی لیوان اینکارو کرده.
اما اون اینقدر غرق افکارش بود که خودش هم متوجه نبود که دور و برش چه اتفاقایی داره میفته.

ا/ت هیچی نگفت.
انگار حسی که داشت...
چیزی که توی ذهنش بود...
کلمات قدرت بیانشو نداشتن.

بغلش کرد.
کل حسی که به جونگکوک داشت،توی اون بغل خلاصه میشد.
سرشو روی سینه جونگکوک گذاشت.
اونقدری محکم بغلش کرده بود که تپش تند قلب پسر بلند ترین صدایی بود که به گوشش میرسید.
سینش...
اونجایی بود که ماه ها دنبالش میگشت.
بوی عطرش...
همه چی دوباره واقعی شد.
دیگه واسه داشتن جونگکوک کنارش،نیاز نبود از تخیلش استفاده کنه.
چون...
چون اون الان توی بغلش بود...
الان پیشش بود...
برای همیشه...
دیگه قرار نبود از دستش بده..

جونگکوک لباشو نزدیک گوشش برد...
زمزمش مثل یه اعتراف عاشقانه توی محیط پیچید...

+قشنگم...
میدونی چقدر دلم برات تنگ شده بود؟
تازه فهمیدم که هیچ هات‌چاکلتی بدون تو مزه نداره.

لبخند محوی زد.
هنوز رد اشک روی گونه هاش برق میزد.
از بغلش در اومد و با خنده گفت:

-پس...درستش کن.ایندفعه با هم میخوریم.

جونگکوک محو خندش شده بود.
خنده ای که ماه ها بهش دسترسی نداشت.
مگر اینکه از توی عکسا میتونست ببینتش.

لبخندی زد و ابروشو داد بالا...

+اما به یه شرط...

دختر بدون وقفه گفت:

-هرچی باشه قبوله.

پسر لبخند گنده‌ای زد و لب زد:

+دیگه هیچوقت نزار غرورمون از هم جدامون کنه.
نه من...نه تو...

دختر سرشو به نشونه تایید تکون داد و قبل اینکه حرفی بزنه.

جونگکوک نزدیک تر شد.
نزدیک تر...نزدیک تر
و اونقدری نزدیک که ا/ت گرمی لباشو حس کرد.
بوسه ای نه فقط از دلتنگی...
که همه قول ها...
همه حرفای ناگفته...
همه دوستت دارم های نگفته رو توی خودش داشت.


هنوزم بارون میبارید.
اما توی اون خونه،گرمایی جریان داشت که هیچ طوفانی نمیتونست خاموشش کنه.

هات چاکلت تازه روی اجاق گاز میجوشید...
این بار...
با مزه دوباره کنار هم بودن.
که جفتشون عاشقش بودن....

A TRUE LOVE NEVER DIES.
NO MATTER WHAT.

AUTHOR:DIANA

THE END...?
دیدگاه ها (۵)

چندشاتی جونگکوک(پارت۱)

چندشاتی جونگکوک(پارت۲)

چندشاتی جونگکوک(پارت۴)

چندشاتی جونگکوک(پارت۳)

چندشاتی جونگکوک(پارت۴)

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۲۹

شوهر دو روزه. پارت۷۴

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط