مادرم موهای بلندی داشت...
مادرم موهای بلندی داشت...
هر روز پشت پنجره مینشست
موهایش را میبافت،
شعر میخواند،
و منتظر پدر میماند!
پدر که میآمد
تلویزیون را روشن میکرد
از شیب تورم بالا میرفت، زمین میخورد
و باز سعی میکرد جوابی برای 5+1 بیابد!
کشتگان عراق و سوریه را دفن میکرد
و از مادر سراغ شام را میگرفت!
و مادر پرهایش را پشت پنجره جا میگذاشت،
گلهای دامنش در آشپزخانه میپژمرد،
و چشمهایش پیاز خرد میکرد!
پشت پنجره نشستهام
موهایم را میبافم
و به این فکر میکنم که
دختران نباید موهای بلند داشته باشند!
هر روز پشت پنجره مینشست
موهایش را میبافت،
شعر میخواند،
و منتظر پدر میماند!
پدر که میآمد
تلویزیون را روشن میکرد
از شیب تورم بالا میرفت، زمین میخورد
و باز سعی میکرد جوابی برای 5+1 بیابد!
کشتگان عراق و سوریه را دفن میکرد
و از مادر سراغ شام را میگرفت!
و مادر پرهایش را پشت پنجره جا میگذاشت،
گلهای دامنش در آشپزخانه میپژمرد،
و چشمهایش پیاز خرد میکرد!
پشت پنجره نشستهام
موهایم را میبافم
و به این فکر میکنم که
دختران نباید موهای بلند داشته باشند!
۱.۵k
۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.