سجاده را دوست داشتم

سجاده را دوست داشتم،
اسمش را گذاشته بودم
«آغوش همیشه باز خدا»...
هر جا سجاده بود، میشد با خدا خلوت کرد،
حتی وسط صف نماز جماعت...
هنوز هم سجاده را دوست دارم
اما یاد گرفتم برای خلوت کردن با خدا لازم نیست دنبال سجاده بگردم...
تمام زمین سجاده است...
روزگارتان پر از لحظه های دو نفری با خدا
دیدگاه ها (۲)

چند وقت پیش یه جا مهمونی رفتیم سر شام یهو دیدیم زن صابخونه ه...

آقایون وقتی با چیزی مخالفن همون اولش میگن: غلط کردی...ولی خا...

ﺍﻧﺸﺎﯼ ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ ﮐﻼﺱ ﺩﻭﻡ ﺩﺑﺴﺘﺎﻥ ... ﻣﻮﺿﻮﻉ: ﺣﻴﻮﺍﻧﺎﺕ ﻣﺎ ﺣﻴﻮﺍﻧﺎﺕ...

حکایتی زیبا درباره حق الناس حتما بخونید حکایتی عب...

یه زمانی فکر می‌کردم رفاقت یعنی تا تهش با هم بودن…یعنی اگه ی...

#𝐖𝐡𝐲_𝐡𝐢𝐦𝐏𝐚𝐫𝐭:𝟕𝟒روی کاناپه دراز کشیده بودم که یکدفعه تهی با ی...

پیشنهاد میکنم تا آخر ببینید💔کپشن رو هم بخونید کامل ❤️برای من...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط