خاطراتت صف کشیده اند

خاطراتت صف کشیده اند
یکی پس از دیگری
حتی بعضی هاشان آنقدر عجولند که صف را بهم زده اند
و من
فرار می کنم
از فکر کردن به تو
مثل رد کردن آهنگی که
خیلی دوستش دارم خیلی...
دیدگاه ها (۳)

خدایا...آغوشت را امشب به من می دهی؟برای گفتن، چیزی ندارم!فقط...

امشب سازت را بیاور....نشانه بگیر به سمت همین مهتاب پریده رنگ...

دوستِ مهـــــربانماولین روزآذر است....انارها ترک برداشته ...

"تو" کنارم باشیمن آنقدر ميخندم که مبادا خنده ی ديگری را ببی...

روستای هالشتات تو اتریش واقعا رویاییه

کیوت ولی خشن پارت ۷ا.ت در ذهنش :منم همونجا افتادم تو بغلش بع...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط