کیوت ولی خشن پارت

کیوت ولی خشن پارت ۷

ا.ت در ذهنش :
منم همونجا افتادم تو بغلش بعدش احساس کردم دارم به سمت بالا کشیده میشم فکر کنم میخواستن از پله ها برن بالا نمیدونم تو حالت خواب و بیداری بودم که صدای باز شدن در رو شنیدم و تو جای گرم و نرمی افتادم


کوک تو ذهنش :
وقتی وارد اتاقم شدم همیطور فکر های عجیب و غریبی به ذهنم میرسید مثلا وقتی بیدار بشه چیکار میکنه یا اگه اون الان تو رابطه باشه چی یا اگه فرار کرد چیکار کنم و.... سعی کردم به این چیزا فکر نکنم و تو زمان حال زندگی کنم بعدشم به خدمتکارم گفتم برام یه قهوه بیاره که فقط بیدار بمونم
خدمتکار : چشم قربان

ببخشید این یکی کوتاه بود یکم دستم درد میکنه ولی قول میدم بعدیشو زود بذارم
دیدگاه ها (۲)

کیوت ولی خشن پارت ۸کوک تو ذهنش :وقتی خدمتکارم قهومو اورد نشس...

کیوت ولی خشن پارت ۹کوک : بیا تو مرده میره تو و میگه مرده : ق...

کیوت ولی خشن پارت ۶کوک توی ذهنش : وقتی داشتم میومدم بیرون هم...

کیوت ولی خشن پارت ۵ساعت ۶ بود که هوا کاملا تاریک شده بود تو ...

عاشق یه خلافکار شدم پارت ۸ا.ت تو ذهنش :رفتم به خدمتکاره گفتم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط