پارت ۷
پارت ۷
ارباب من
صبح ساعت ۷:۴۵
ا.ت ویو
صبح چشامو باز کردم خیلیییی خسته بود اخه تا ساعت ۲ داشتیم ظرف میشستیم به ساعتم نگاهی انداختم دیدم ساعت ۵:۰۵ دیقه صبحه ولی چرا هوا روشنه(این چرا انقد مث ادمین تونه 😂😂) دوبازه نگاهی انداختم که ببینم اشتباه دیدم یا نه که با دیدن ساعت خودرم ریختم پشمام موند زود رفتم بشاشم ولی یبوست شده بودم(دارم خودم رو توصیف میکنم که😂😂ادمین در مواقع ضروری یبوست میشه 💩💩)بعد کلی زور زدن بلخره در اومد که یهو اسهال شد و همش ریخت و همینطور من یهو خالی شدم😂😂
(خلاصه حالتون رو بد نکنم بریم به ادامه داستان)و بعد شاشیدن رفتم کرم پودر زدم چون همه جام کبود بود ولی خب کامل نپوشوند و معلوم بودو لباسم رو پوشیدم یه ساعت نگاه کردم هنوز ۲ دقیقه مونده بود تا ساعت ۸ پس رفتم پایین و یه لیوان اب خوردم ولی خیلییی گشنه بودم چون نهار و شام نخورده بودم حمله کردم یه یخچال و همین که درو باز کردم با کلی شیر موز مواجه شدم چشام برقی زد چون من عاشق شیرموز هستم و شیر موزو میپرستم (😂😐)
رفتم یه ۲۰ تایی شیرموز برداشتم و رفتم سر میز ۱۰ تاشو خوردم و همین که میخواستم یازدهمین شیر موزو باز کنم سرمو بالا اوردم دیدم همه خدمتکارا سرشون رو انداختن پایین نمیدونم چرا ولشون کن بزار بخورم همینطور داشتم میخوردم که صدای سرفه شنیدم برگشتم سمت صدا دیدم ارباب مث گوجه شده
نمیدونستم داره میخنده یا اعصبانی هس از جایی که من فکرم همیشه مثبته گفتم داره میخنده دوباره ادامه دادم که صدای داد ارباب رو شنیدم برگشتم دیدم اعصبانی روبه روی من وایساده شیرموز پرید تو گلوم وا مگه این نمی خندید پس چرا الان عصبانی هستش(چون تو از بس هویجی بخاطر همون🥕)گفت که علامت کوک+علامت ا.ت_
+چرا شیر موز من رو خوردی(با داد)
_تو ذهنش (چقد حال میده الان کرم بریزم اممممم اره پس الان کرم میریزم )
_واااا مگه شیر موز من و تو داره ؟
+ارههههههه😡😡
_خب از الان نداره!
+چی؟
شیر موز من و تو نداره که
که یهو....
شرایط
15لایک
پایان پارت ۷
ارباب من
صبح ساعت ۷:۴۵
ا.ت ویو
صبح چشامو باز کردم خیلیییی خسته بود اخه تا ساعت ۲ داشتیم ظرف میشستیم به ساعتم نگاهی انداختم دیدم ساعت ۵:۰۵ دیقه صبحه ولی چرا هوا روشنه(این چرا انقد مث ادمین تونه 😂😂) دوبازه نگاهی انداختم که ببینم اشتباه دیدم یا نه که با دیدن ساعت خودرم ریختم پشمام موند زود رفتم بشاشم ولی یبوست شده بودم(دارم خودم رو توصیف میکنم که😂😂ادمین در مواقع ضروری یبوست میشه 💩💩)بعد کلی زور زدن بلخره در اومد که یهو اسهال شد و همش ریخت و همینطور من یهو خالی شدم😂😂
(خلاصه حالتون رو بد نکنم بریم به ادامه داستان)و بعد شاشیدن رفتم کرم پودر زدم چون همه جام کبود بود ولی خب کامل نپوشوند و معلوم بودو لباسم رو پوشیدم یه ساعت نگاه کردم هنوز ۲ دقیقه مونده بود تا ساعت ۸ پس رفتم پایین و یه لیوان اب خوردم ولی خیلییی گشنه بودم چون نهار و شام نخورده بودم حمله کردم یه یخچال و همین که درو باز کردم با کلی شیر موز مواجه شدم چشام برقی زد چون من عاشق شیرموز هستم و شیر موزو میپرستم (😂😐)
رفتم یه ۲۰ تایی شیرموز برداشتم و رفتم سر میز ۱۰ تاشو خوردم و همین که میخواستم یازدهمین شیر موزو باز کنم سرمو بالا اوردم دیدم همه خدمتکارا سرشون رو انداختن پایین نمیدونم چرا ولشون کن بزار بخورم همینطور داشتم میخوردم که صدای سرفه شنیدم برگشتم سمت صدا دیدم ارباب مث گوجه شده
نمیدونستم داره میخنده یا اعصبانی هس از جایی که من فکرم همیشه مثبته گفتم داره میخنده دوباره ادامه دادم که صدای داد ارباب رو شنیدم برگشتم دیدم اعصبانی روبه روی من وایساده شیرموز پرید تو گلوم وا مگه این نمی خندید پس چرا الان عصبانی هستش(چون تو از بس هویجی بخاطر همون🥕)گفت که علامت کوک+علامت ا.ت_
+چرا شیر موز من رو خوردی(با داد)
_تو ذهنش (چقد حال میده الان کرم بریزم اممممم اره پس الان کرم میریزم )
_واااا مگه شیر موز من و تو داره ؟
+ارههههههه😡😡
_خب از الان نداره!
+چی؟
شیر موز من و تو نداره که
که یهو....
شرایط
15لایک
پایان پارت ۷
۳.۹k
۰۷ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.