پارت

پارت :52
ارباب زاده


سوبین نگاهی به دست سالم بومگیو انداخت موبایلش رو دید موبایل رو از دست بومگیو گرفت و گفت

" خیلی ممنون به کل فراموشش کرده بودم "

یونجون گفت

" شما هم دیگه رو میشناسید ؟"

سوبین نگاهی به بومگیو کرد و گفت


" امروز دیدمش کسی که با ماشین زدم بهش ایشونه "

یونجون با تعجب به دست بومگیو که تیپ گج بود نگاه کرد و بعد به سوبین نگاه کرد پس واسه همین آنقدر اسرار داشت که یونجون نیاد بیمارستان چون بومگیو اونجا بود، یونجون گفت

" ما همه خسارت ها رو پرداخت می‌کنیم اگر هم مشکلی دیگه ای داشتی میتونی با سوبین تماس بگیری "

یونجون به سوبین اشاره کرد و گفت سوبین هم گفت

" درسته میتونی به من زنگ بزنی شمارمو بهت میدم "

یونجون گفت

" من دیگه میرم تو ماشین منتظرتم"

نگاهش به بومگیو داد هنوز هم همان بومگیو بود ناز و مظلوم

" فعلا "

بومگیو با صدای گرفته ای گفت

" خوشحال شدم دیدمت ... به امید دیدار "

یونجون با گام های بلند از بیمارستان خارج شد حالش خیلی بد بود و نمی‌توانست به مسی راجب حسش بگه
الان فقط دلش می خواست بخوابه و وقتی بیدار میشه زندگیش خیلی نورمال پیش رفته باشه ......



ادامه دارد ....
دیدگاه ها (۰)

پارت :53ارباب زاده سوبین در ماشین رو باز کرد و نشست نگاهی به...

های چطورین خوشگلا 💜 امیدوارم حالتون خوب باشه🔥🫂لطفاً نظر بدین...

پارت :51ارباب زاده تنها چیزی که می تونست بگویید سکوت و خاموش...

سلام بر همه حالتون چطوره امیدوارم که خوب باشه فصل جدید برده ...

پارت 28

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط