عشق مافیایی
#عشق_مافیایی
محوش شده بودم تا اینکه
آ.ت: کوک کوک بانی کوچولو ددی
کوک: ها بله بله چیه
ا.ت: نمیخوای بریم
کوک: بریم بریم
( تو بار)
رفتیم تو بار همه نگاه ها سمت ا.ت بود مخصوصا نگاه پسرا
یکی: این دختره چ دارکه بنظرتون میتونم امشب با هاش حال کنم
کوک: (نگاه عصبی)
رفتیم روی ی میز نشستیم ث ی پسره اومد خودشو چسبوند ب ا.ت ا.ت میخواست پسره رو پاره کنه منو داشتم حرص میخوردم ک ا.ت با دستاش یجوری ب پسره سیلی زد ک پسره چسبید ب کف زمین
پسره: دختره ی هرزه ب چ جراتی منو میزنی
میخواستم پاشم پسره رو بکشم ک ا.ت گفت
آ.ت: اولن اسم خودتو رو من نزار دومن اگر تو جرعت داری بیا با من مبارزات کن
پسره: هرزه کوچولو خیلی پر ادعائی ها باشه بیا مبارزه کنیم
آ.ت با کوشش ب یکی زنگ زد چند مین بعد ی دختره با ی لباس اومد تو بار و گفت
جنا:( جنا دستیاری ا.ت هستش ) بفرمایید خانم
ا.ت: ممنون جنا
ا،ت رفت تو یکی از اتاقای بار و در رو قفل کرد بعد چند مین اود بیرون و ی لباس ورزشی پوشیده بود ( عکسشو میزارم)
ا.ت : بیا مبارزه کنیم
پسره: حتما هرزه خانم
ادامه دارد....
محوش شده بودم تا اینکه
آ.ت: کوک کوک بانی کوچولو ددی
کوک: ها بله بله چیه
ا.ت: نمیخوای بریم
کوک: بریم بریم
( تو بار)
رفتیم تو بار همه نگاه ها سمت ا.ت بود مخصوصا نگاه پسرا
یکی: این دختره چ دارکه بنظرتون میتونم امشب با هاش حال کنم
کوک: (نگاه عصبی)
رفتیم روی ی میز نشستیم ث ی پسره اومد خودشو چسبوند ب ا.ت ا.ت میخواست پسره رو پاره کنه منو داشتم حرص میخوردم ک ا.ت با دستاش یجوری ب پسره سیلی زد ک پسره چسبید ب کف زمین
پسره: دختره ی هرزه ب چ جراتی منو میزنی
میخواستم پاشم پسره رو بکشم ک ا.ت گفت
آ.ت: اولن اسم خودتو رو من نزار دومن اگر تو جرعت داری بیا با من مبارزات کن
پسره: هرزه کوچولو خیلی پر ادعائی ها باشه بیا مبارزه کنیم
آ.ت با کوشش ب یکی زنگ زد چند مین بعد ی دختره با ی لباس اومد تو بار و گفت
جنا:( جنا دستیاری ا.ت هستش ) بفرمایید خانم
ا.ت: ممنون جنا
ا،ت رفت تو یکی از اتاقای بار و در رو قفل کرد بعد چند مین اود بیرون و ی لباس ورزشی پوشیده بود ( عکسشو میزارم)
ا.ت : بیا مبارزه کنیم
پسره: حتما هرزه خانم
ادامه دارد....
۷.۱k
۲۰ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.