کیمیاگر p10
کیمیاگر p10
*یک ساعت بعد*
یک ساعتی بود که ته از هوسوک خبری بود و نه جیمین به هوش اومده بود. تهیونگ از ترس مساحت کلبه رو طی میکرد تا اینکه با صدای ناله های ریز جیمین توی بیهوشی وایساد.
تهیونگ: جیمین؟ جیمین؟ صدای من و میشنوی؟
جیمین: هوووم...
تهیونگ: کوک باید بریم دکتر!
کوک: بچه شدی؟ الان هوسوک میاد
تهیونگ: اگر هوسوک میخواست بیاد الان اینجا بود.
کوک: منکه حالی ندارم!
تهیونگ: سوئیچ!
کوک: هن؟
تهیونگ: سوئیچ ماشین و بده!
کوک: بیا بابا عه...اصلا میخوای کجا ببریش؟
تهیونگ: نزدیکی کوه یه بیمارستان هست. میبرمش اونجا. تا اونجا نیم ساعت راهه
کوک: منم میام پس.
تهیونگ لباس جیمین و عوض کرد (اسلاید بعد)
و بعد بردتش به بیمارستان.
دکتر هم رفت تا ویزیتش کنه.
توی این زمان گوشی تهیونگ زنگ خورد.
با دیدن شماره ناشناس تعجب کرد
اون هیچ وقت تماسی از طرف ناشناسی نداشت حداقل یکی دوبار این مشکل براش پیش اومده بود که این هم یه تماس با مزاحم تلفنی بود یا از ماموراش.
گوشی رو برداشت با صدای کسی که پشت گوشی بود اخماش توی هم رفت.
ناشناس: هعیییی یادی کیم تهیونگ یادی از پدرزنت نمیکنی! چرا؟
تهیونگ: چونهی! میدونم تویی.
چونهی: چقدر باهوشی تو آخه! بهت گفته بودم تا کی بهت وقت دادم؟ ها؟
تهیونگ: نه!
چونهی: پس الان میگم. ببین تا ۲۴ ساعت بهت وقت میدم تا قم*ار کنی اگر نکنی بابای امگات و میکشم....هرچند که حروم کردن یه گلوله برای این پیری خیلی ارزش نداره!...آها...بهتره که ۲۴ ساعت دیگه ینگ بزنی و قرار قم*ار بهم بگی.
تهیونگ: یه کاسه بده آش به همین خیال باش ( عطع تماس)
کوک: تهیونگ...تهیونگ بجنب دکتر کارت داره.
تهیونگ: اومدم.
تهیونگ بارعجله وارد اتاق دکتر شد تا وضع جیمین و بگه.
دکتر: آقای کیم باید شما باشید؟ درسته؟
تهیونگ: بله...من همسر پارک جیمین هستم مشکل چیه؟
دکتر: اوووم اول از همه باید بگم که لطفا بیشتر مراقب امگاتون باشید و دوم اینکه...شما کی همسرتون و به چکاب بردید؟
تهیونگ: آممممم...همین سه روز پیش.
دکتر: میشه بگید که دکتر چه چیزی بهتون گفت؟
تهیونگ: گفتش که نباید استرس بگیره و بچه دوقلوعه.
دکتر: اوووم...از نظر من اگر دکترش و عوض کنید خیلی بهتر میشه اوضاع.
تهیونگ: اتفاقی افتاده آقای دکتر؟
کوک: ته آروم باش چیزی نیست.
دکتر: همینطور که برادرتون گفتن مشکل خواصی پیش نیومده. فقط..
کوک و ته: فقط چی؟
دکتر: ایشون چون پسر هستن و سنشون کم هستش رحمشون بسیار ضعیفه.
ته: ای.این به بچه و جیمین آسیب میرسونه؟
دکتر: نه آسیبی نمیرسونه فقط از بچه ها تحرک داشته باشن یا کوچکترین لگدی بزنن امگاتون از درد اذیت میشه...چه برسه که بخواد بچه لگد معمولی بزنه.
ته: و ما نمیتونیم کاری کنیم؟ جیمین واقعا بهش فشار میاد اگر بخواد درد بکشه.
دکتر: میدونم ولی نه...نمیشه کاریش کرد و باید حداقل چند ماهی این اوضاع رو تحمل کنین.
ته: آهان...همین بود؟
دکتر: بله..
ته: کی میتونم ببینمش؟
دکتر: حدود یه نیم ساعت دیگه!
ته: مچکرم.
ته و کوک داشتم از اتاق دکتر خارج میشدن که پرستار سراسیمه وارد اتاق شد.
پرستار: د.دکتر..مریض اتاق ۳ دی..
دکتر: چی شده؟
پرستار: غیبش زده...نیست!
کوک: جیمین؟ اون که بیهوش بود!
ته: چ.چی؟ امکان نداره...اون که فرار نمیکنه..وا.وایسید..
ک سریع وارد اتاق شدن. تهیونگ بویی کشید و متوجه بوی تند و گند مامور های چونهی شدن!
ته: کاره چونیه.
کوک: چونهی؟ یعنی جیمین و دزدیده؟
ته: بدو باید بریم.
........
*یک ساعت بعد*
یک ساعتی بود که ته از هوسوک خبری بود و نه جیمین به هوش اومده بود. تهیونگ از ترس مساحت کلبه رو طی میکرد تا اینکه با صدای ناله های ریز جیمین توی بیهوشی وایساد.
تهیونگ: جیمین؟ جیمین؟ صدای من و میشنوی؟
جیمین: هوووم...
تهیونگ: کوک باید بریم دکتر!
کوک: بچه شدی؟ الان هوسوک میاد
تهیونگ: اگر هوسوک میخواست بیاد الان اینجا بود.
کوک: منکه حالی ندارم!
تهیونگ: سوئیچ!
کوک: هن؟
تهیونگ: سوئیچ ماشین و بده!
کوک: بیا بابا عه...اصلا میخوای کجا ببریش؟
تهیونگ: نزدیکی کوه یه بیمارستان هست. میبرمش اونجا. تا اونجا نیم ساعت راهه
کوک: منم میام پس.
تهیونگ لباس جیمین و عوض کرد (اسلاید بعد)
و بعد بردتش به بیمارستان.
دکتر هم رفت تا ویزیتش کنه.
توی این زمان گوشی تهیونگ زنگ خورد.
با دیدن شماره ناشناس تعجب کرد
اون هیچ وقت تماسی از طرف ناشناسی نداشت حداقل یکی دوبار این مشکل براش پیش اومده بود که این هم یه تماس با مزاحم تلفنی بود یا از ماموراش.
گوشی رو برداشت با صدای کسی که پشت گوشی بود اخماش توی هم رفت.
ناشناس: هعیییی یادی کیم تهیونگ یادی از پدرزنت نمیکنی! چرا؟
تهیونگ: چونهی! میدونم تویی.
چونهی: چقدر باهوشی تو آخه! بهت گفته بودم تا کی بهت وقت دادم؟ ها؟
تهیونگ: نه!
چونهی: پس الان میگم. ببین تا ۲۴ ساعت بهت وقت میدم تا قم*ار کنی اگر نکنی بابای امگات و میکشم....هرچند که حروم کردن یه گلوله برای این پیری خیلی ارزش نداره!...آها...بهتره که ۲۴ ساعت دیگه ینگ بزنی و قرار قم*ار بهم بگی.
تهیونگ: یه کاسه بده آش به همین خیال باش ( عطع تماس)
کوک: تهیونگ...تهیونگ بجنب دکتر کارت داره.
تهیونگ: اومدم.
تهیونگ بارعجله وارد اتاق دکتر شد تا وضع جیمین و بگه.
دکتر: آقای کیم باید شما باشید؟ درسته؟
تهیونگ: بله...من همسر پارک جیمین هستم مشکل چیه؟
دکتر: اوووم اول از همه باید بگم که لطفا بیشتر مراقب امگاتون باشید و دوم اینکه...شما کی همسرتون و به چکاب بردید؟
تهیونگ: آممممم...همین سه روز پیش.
دکتر: میشه بگید که دکتر چه چیزی بهتون گفت؟
تهیونگ: گفتش که نباید استرس بگیره و بچه دوقلوعه.
دکتر: اوووم...از نظر من اگر دکترش و عوض کنید خیلی بهتر میشه اوضاع.
تهیونگ: اتفاقی افتاده آقای دکتر؟
کوک: ته آروم باش چیزی نیست.
دکتر: همینطور که برادرتون گفتن مشکل خواصی پیش نیومده. فقط..
کوک و ته: فقط چی؟
دکتر: ایشون چون پسر هستن و سنشون کم هستش رحمشون بسیار ضعیفه.
ته: ای.این به بچه و جیمین آسیب میرسونه؟
دکتر: نه آسیبی نمیرسونه فقط از بچه ها تحرک داشته باشن یا کوچکترین لگدی بزنن امگاتون از درد اذیت میشه...چه برسه که بخواد بچه لگد معمولی بزنه.
ته: و ما نمیتونیم کاری کنیم؟ جیمین واقعا بهش فشار میاد اگر بخواد درد بکشه.
دکتر: میدونم ولی نه...نمیشه کاریش کرد و باید حداقل چند ماهی این اوضاع رو تحمل کنین.
ته: آهان...همین بود؟
دکتر: بله..
ته: کی میتونم ببینمش؟
دکتر: حدود یه نیم ساعت دیگه!
ته: مچکرم.
ته و کوک داشتم از اتاق دکتر خارج میشدن که پرستار سراسیمه وارد اتاق شد.
پرستار: د.دکتر..مریض اتاق ۳ دی..
دکتر: چی شده؟
پرستار: غیبش زده...نیست!
کوک: جیمین؟ اون که بیهوش بود!
ته: چ.چی؟ امکان نداره...اون که فرار نمیکنه..وا.وایسید..
ک سریع وارد اتاق شدن. تهیونگ بویی کشید و متوجه بوی تند و گند مامور های چونهی شدن!
ته: کاره چونیه.
کوک: چونهی؟ یعنی جیمین و دزدیده؟
ته: بدو باید بریم.
........
۶.۷k
۲۸ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.