شاگرد انتقالی پارت ۵۲

زنگ تفریح بود و داشتم تو حیاط قدم میزدم به زنگ اخر بود و بعد قرار بود بریم به اون قرا جعلی! تو فکر اتفاقاتی که افتاده بودم که گوشیم زنگ خورد!
-الو؟
-الو؟ا/ت؟
-مایکی؟
- بد موقع که زنگ نزدم؟
-نه!..اتفاقی افتاده؟
- نه هیچی فقط زنگ زدم بگم زرنامه عوض شد!
- برنامه؟ چه برنامه ای؟
- کارمون تو کیوتو زودتر تموم شد و امروز راه افتادیم برگردیم اونجا!
- واقعا؟
- اره! یکم شک بر انگیزه نه؟
-خب کی می رسین؟
- حدودای بعد از ظهر تقریبا بعد از مدرسه!
-اوه!... که اینطور!
-بعد از ظهر ‌‌‌‌بی کاری؟
-اممم‌‌‌‌‌‌‌‌..‌‌‌‌چطور؟
-هیچی می خواستم با هم بریم بیرون!
(ا/ت تو ذهنش: اصلا نمی دونم چرا دارم این جوابو می دم شاید می خوام یکم کرم بریزم شاید هم می خواهم باجی رو اذیت کنم نمی دونم!)
-بله بله! می تونی بیای جلوی ورودی پارک مرکز شهر؟
- منظورت پارک لاله س؟ معلومه که می تونم! خوبه پس اونجا می بینمت!
-عالیه!
-خداحافظ!
-خداحافظ!
دیدگاه ها (۲)

شاگرد انتقالی پارت ۵۳

شاگرد انتقالی پارت ۵۴ (طولانی)

شاگرد انتقالی پارت ۵۱

شاگرد انتقالی پارت ۵۰

love Between the Tides³⁴شب برگشتم خونه ا/ت: تهیونگ تهیونگ: ت...

پارت ۲۱ فیک مرز خون و عشق

:تهیونگ: اون موضوع رو بسپار به من، من حلش می کنما/ت: خب ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط