تا چند به هر مرده و بیمار بگریم

تا چند به هر #مرده و بیمار بگریم؟
وقت است به خود گریم و بسیار بگریم

بر بی کسی ام رحم نکردند رفیقان
فریاد، به پیش ِ که من زار بگریم؟

دل آب نشد یک عرق از درد جدایی
یارب من بی شرم چه مقدار بگریم؟

ای غفلت بی درد، چه هنگامهٔ ‌کوریست؟
او در بر و من در غم دیدار بگریم؟

تدبیر، گدازِ دل سنگین نتوان کرد
چون ابر چه مقدار به‌ کهسار بگریم؟

تاکی چو شرر، سربه‌هوا، اشک فشاندن؟
چون شیشه دمی چند نگونسار بگریم

شاید قدحی پرکنم از اشک ندامت
می نیست درین میکده، بگذار بگریم

ناسورِ جگر چند کشد رنجِ چکیدن؟
بر سنگ زنم شیشه و یک‌بار بگریم

هر چند ز غم چاره ندارم منِ بیدل
این چاره‌ که فرمود که ناچار #بگریم !

#بیدل_دهلوی
دیدگاه ها (۷)

من دلم میخواهدخانه‌ای داشته باشم پر دوستکنج هر دیوارشدوست ها...

عاشقت هستم تو ای معبــود منعشق تو تاری بود بر پود منمی ...

بنویسم،ننویسم،تو نمی خوانی که!چیزی از معجزه ی شعر،نمی دانی ک...

⭕️ اشکهای خفته⭕️قسمت هشتمجوان با این حرف رخساره فهمید که آن ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط