دوپارتی

دوپارتی
پارت اول
موضوع : عشق ممنوعه
(ویوی چو)
صبح از خواب پاشدم نمیدونستم چطوری به نامجون بگم باید از هم جدا شیم
نامجون رو بیدار کردم و خیلیم ناراحت بودم چون بابام به خاطر دعوایی که کردیم گفت باید از هم جدا شیم با ناراحتی نامجون رو بیدار کردم صبحونه بخوریم
(ویوی نامجون)
از خواب بیدار شدم رفتم یه آب زدم به صورتم و رفتم سر صبحونه
نمیدونم چرا اما چو خیلی ناراحت بود انگار می خواست یه چیزی رو بهم بگه
چو: میخوام یه چیزی رو بهت بگم
خیلی نگران شدم
نامجون: (با نگرانی) چیشده
چو: راستش یادته اون روز باهم دعوا کردیم و تو من رو زدی
نامجون: (با ناراحتی و پشیمونی)گفتم که ببخشید
چو: میدونم و منم تورو بخشیدم اما بابام گفت باید جدا شیم
نامجون: (با ناراحتی) اما...
چو: منم ناراحتم اما بابام گفت
(ویوی نامجون)
خیلی ناراحت بودم اما میترسیدم بلایی سر ات بیاد پس قرار شد فردا جدا شیم
(فلش بک به فردا)
از خواب بیدار شدم و با ناراحتی چو رو بیدار کردم و رفتیم دادگاه هردومون خیلی ناراحت بودیم اما مجبور بودیم
(ویوی چو از زبان ادمین)
بعد از نیم ساعت بحث از هم جدا شدن و چو رفت خونه ی باباش و نامجون هم رفت خونه
ادامه دارد....
دیدگاه ها (۴)

پارت دوم(ویوی نامجون از زبان ادمین)هردوشون رفتن خونه و رفتن ...

اصکی به شدت اجباریباید جلوی این عن هارو بگیریماینا اسکلی بیش...

آرمیا ادامه بدیننننتهیونگ ما حقش نیست بخاطر یسری احمق که بوی...

هورااا۲۰۰ تایی شدنمون مبارکههه🎉مرسی از حمایت هاتون خوشگلام💖

نفرین شیرین. پارت 1

ویو ا/تبا آلارم کوفتی از خواب بیدار شدم رفتمwsکار های لازم ر...

تکپارتیموضوع:وقتی بی خبر میره سفر کاریاز زبون شوگا:از چند رو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط