..
..
روز اول مدرسه سال پیش مدرسمون عوض کردم رفتم یه جا دیگه روز مهر بود یه دختر قد کوتاه جلوم وایساده بود . یهو لب باز کرد و گفت : هعی اینجا کلاس احمدیه؟ 🤔با لکنت که بخاطر خجالت و تعجب بود گفتم=آ..ره🥴🥴 ادامه داد = هعیی تفف تو این زندگیه قهوه ای که الا بجای تختم باید تو این جا باشم هعی چرا اینقدر درازی😂😂 . تعجب کرده بودممم قدم درسته نصبت بهش بلند بود ولی نه درر اون حد ... گفتم = آآآ نمیدونم احتمالا غذام با شما فرق داشته گفت اسمت چیه؟ گفتم من؟ 🥴🥴 خبب .. پانیذ برگشت گفت= اسم منم رو کاغذ معرفی نوشته شده. انوشا جوان بیا پیش هم بشینیم ... لحنش حس کردم پرسشی نبود دستوری بود و درست فک کردم ( گودرتت💪)گفتم = او...کی پیش هم نشستیم وووو ۴ ماه از دوستیمون گذشت عوض شده بود سر همه چیز دعوا میکرد. نمیدونم چرا ولی وقتی میزدتم هیچی نمیگفتم با اینکه زوم بهش میرسید 🤐 همین کاراش موجب شکستن دستم ،کتفم و مچ پام شد در ماه ها و روز های مختلف ولی باز چیزی نگفتم با بهونه های الکی بقیه رو قانع میکردم گذشت و تابستون شد هرر چقدر مسیج دادم یا جواب نمیداد یا بعدددد ۱ ماه . دوباره مهر رسید استرس اینکه چرا جایگزینم کرد استرسم میداد تا رسید و واقعا باهاش رو برو شدم کار هایی که هیچ وقت باهام انجام نمیداد حسرتش رو گذاشت روم رو انجام میدادن انتخاب دومش شدم سال پیش کسی زیاد باهام حرف میزد یجوریی کههه انگار شوهرمم هه یا میزدش یا با جارو دنبالش میکرد😂😂😂 یا حداقل میومد پیشم تکم نمیزاشت ولی الان یک ثانیه هم واسم ارزش قائل نیست . باهمه اخلاقاش جور اومدم با کسی دوست نشدم خوراکیاموووو حتا شیر کاکائو م رو بهش دادم ( کسایی که میشناستنم میدونن من رو شیر کاکائو غیرت خواستی دارم و به خواطرش تو مدرسه یکی شیر کاکائو رو له کرد چه دعوایی راه انداختم) دروش کردم ناراحتی هاش فرقی نداشت چه ساعتی به حرفاش گوش میکردم ولی الان؟؟ ...... همه چیز تغییر کرده🥲🥲
خبب اینارو ولش من بخوام حرف بزنم زیاده ،خدااااا امروز تعطیل بود نشد شیرکاکائو بخورم داشتم فیلم میدیدم حوصله مغازه نداشتم
# عاشق- شیر کاکائو........
روز اول مدرسه سال پیش مدرسمون عوض کردم رفتم یه جا دیگه روز مهر بود یه دختر قد کوتاه جلوم وایساده بود . یهو لب باز کرد و گفت : هعی اینجا کلاس احمدیه؟ 🤔با لکنت که بخاطر خجالت و تعجب بود گفتم=آ..ره🥴🥴 ادامه داد = هعیی تفف تو این زندگیه قهوه ای که الا بجای تختم باید تو این جا باشم هعی چرا اینقدر درازی😂😂 . تعجب کرده بودممم قدم درسته نصبت بهش بلند بود ولی نه درر اون حد ... گفتم = آآآ نمیدونم احتمالا غذام با شما فرق داشته گفت اسمت چیه؟ گفتم من؟ 🥴🥴 خبب .. پانیذ برگشت گفت= اسم منم رو کاغذ معرفی نوشته شده. انوشا جوان بیا پیش هم بشینیم ... لحنش حس کردم پرسشی نبود دستوری بود و درست فک کردم ( گودرتت💪)گفتم = او...کی پیش هم نشستیم وووو ۴ ماه از دوستیمون گذشت عوض شده بود سر همه چیز دعوا میکرد. نمیدونم چرا ولی وقتی میزدتم هیچی نمیگفتم با اینکه زوم بهش میرسید 🤐 همین کاراش موجب شکستن دستم ،کتفم و مچ پام شد در ماه ها و روز های مختلف ولی باز چیزی نگفتم با بهونه های الکی بقیه رو قانع میکردم گذشت و تابستون شد هرر چقدر مسیج دادم یا جواب نمیداد یا بعدددد ۱ ماه . دوباره مهر رسید استرس اینکه چرا جایگزینم کرد استرسم میداد تا رسید و واقعا باهاش رو برو شدم کار هایی که هیچ وقت باهام انجام نمیداد حسرتش رو گذاشت روم رو انجام میدادن انتخاب دومش شدم سال پیش کسی زیاد باهام حرف میزد یجوریی کههه انگار شوهرمم هه یا میزدش یا با جارو دنبالش میکرد😂😂😂 یا حداقل میومد پیشم تکم نمیزاشت ولی الان یک ثانیه هم واسم ارزش قائل نیست . باهمه اخلاقاش جور اومدم با کسی دوست نشدم خوراکیاموووو حتا شیر کاکائو م رو بهش دادم ( کسایی که میشناستنم میدونن من رو شیر کاکائو غیرت خواستی دارم و به خواطرش تو مدرسه یکی شیر کاکائو رو له کرد چه دعوایی راه انداختم) دروش کردم ناراحتی هاش فرقی نداشت چه ساعتی به حرفاش گوش میکردم ولی الان؟؟ ...... همه چیز تغییر کرده🥲🥲
خبب اینارو ولش من بخوام حرف بزنم زیاده ،خدااااا امروز تعطیل بود نشد شیرکاکائو بخورم داشتم فیلم میدیدم حوصله مغازه نداشتم
# عاشق- شیر کاکائو........
۱.۹k
۱۱ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.