"شوقِ دیدارِ تو را دارم که بیدارم هنوز ،
"شوقِ دیدارِ تو را دارم که بیدارم هنوز ،
ماهِ من! هر شب تو را زیرِ نظر دارم هنوز...
زهره و بهرام و کیوان، شاهدم هستند که ،
خوشه ی پروین سرِ راه تو می کارم هنوز...
حلقه ی دورِ زحل را پیشکش خواهم نمود ،
تا به گوش تو بخواند، عاشق و یارم هنوز...
گاه، پشتِ ابرهای تیره ، پنهان می شوی ،
کاش می دیدی که مثلِ ابر، می بارم هنوز...
کج خیالان ، بینِ ما دیوارِ کج افراشتند ،
تا ثریا رفته اما ، رویِ دیوارم هنوز...
زخمی ام از نیشِ خنجرهای بدخواه و حسود ،
مثلِ تو، من نیز از این قوم بیزارم هنوز...
تا سحر چیزی نمانده، نازنینم خوش بتاب ،
من به مهتابِ دل انگیزت، گرفتارم هنوز"
😔💔
ماهِ من! هر شب تو را زیرِ نظر دارم هنوز...
زهره و بهرام و کیوان، شاهدم هستند که ،
خوشه ی پروین سرِ راه تو می کارم هنوز...
حلقه ی دورِ زحل را پیشکش خواهم نمود ،
تا به گوش تو بخواند، عاشق و یارم هنوز...
گاه، پشتِ ابرهای تیره ، پنهان می شوی ،
کاش می دیدی که مثلِ ابر، می بارم هنوز...
کج خیالان ، بینِ ما دیوارِ کج افراشتند ،
تا ثریا رفته اما ، رویِ دیوارم هنوز...
زخمی ام از نیشِ خنجرهای بدخواه و حسود ،
مثلِ تو، من نیز از این قوم بیزارم هنوز...
تا سحر چیزی نمانده، نازنینم خوش بتاب ،
من به مهتابِ دل انگیزت، گرفتارم هنوز"
😔💔
۲.۱k
۰۴ مهر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.