پارت 2 ❤️
پارت 2 ❤️
"میسو"
شروع کردم خوردن لقمم.
"درساتو خوندی"
"بله خانم شاگرد اول"
خندیدم درسته من شاگرد اول بودم ، اما بی هدف ، برعکس من مینا هدف داشت ، دوست داشت روانشناس بشه اما خوب درسش تعریفی نداشت.
پوزخند زدم"تو چرا نمیخونی شاگرد تنبل"
خندید "کی حوصله درس خوندن داره"
"مگه نمیخوای روانشناس بشی؟"
" اره ولی دوست دارم فقط درسای همونو بخونم نه نه چیزای الکی"
"ولی مجبوری"
نیشخند زد"اره انگاری"
بعد یکم مکث گفت "هدفتو پیدا کردی ساله اخریما؟"
سنگی که جلوی پام بودو شوت کردم" نه"
گفت"چرا"
"نمیدونم چی دوست دارم"
دستشو انداخت دوره شونم
" نگران نباش خواهر احمق من بالاخره میفمی"
خندیدمو دستمو انداختم دور کمرش رسیدیم
تو چشمام نگاه کرد"خوب حاظری؟ "
" کاملا"
دووید رفت سمت نگهبان مدرسه
بلند داد زد"وای وای کمک کنیین لطفاا"
نگهبان بیچاره با ترس نگاش کرد"چیه دانش اموز؟"
مینا با دستش به سمتی اشاره کرد"به منحرف اونجااست!!!"
"کو کجاست؟"
"پشت اون درختا لطفا بگیرینش میترسم"
"نگهبان دویید پشت درختا"
اینم از پارت 2😉❤️دوستون دارم
"میسو"
شروع کردم خوردن لقمم.
"درساتو خوندی"
"بله خانم شاگرد اول"
خندیدم درسته من شاگرد اول بودم ، اما بی هدف ، برعکس من مینا هدف داشت ، دوست داشت روانشناس بشه اما خوب درسش تعریفی نداشت.
پوزخند زدم"تو چرا نمیخونی شاگرد تنبل"
خندید "کی حوصله درس خوندن داره"
"مگه نمیخوای روانشناس بشی؟"
" اره ولی دوست دارم فقط درسای همونو بخونم نه نه چیزای الکی"
"ولی مجبوری"
نیشخند زد"اره انگاری"
بعد یکم مکث گفت "هدفتو پیدا کردی ساله اخریما؟"
سنگی که جلوی پام بودو شوت کردم" نه"
گفت"چرا"
"نمیدونم چی دوست دارم"
دستشو انداخت دوره شونم
" نگران نباش خواهر احمق من بالاخره میفمی"
خندیدمو دستمو انداختم دور کمرش رسیدیم
تو چشمام نگاه کرد"خوب حاظری؟ "
" کاملا"
دووید رفت سمت نگهبان مدرسه
بلند داد زد"وای وای کمک کنیین لطفاا"
نگهبان بیچاره با ترس نگاش کرد"چیه دانش اموز؟"
مینا با دستش به سمتی اشاره کرد"به منحرف اونجااست!!!"
"کو کجاست؟"
"پشت اون درختا لطفا بگیرینش میترسم"
"نگهبان دویید پشت درختا"
اینم از پارت 2😉❤️دوستون دارم
۱۷.۱k
۲۵ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.