وقتی عضو نهمی و در حال بوسیدن بودید که...*درخواستی*P1
وقتی عضو نهمی و در حال بوسیدن بودید که...*درخواستی*P1
چان: اون گوشی بی صاحب من کجاست
هان: لینو گذاشتش تو یخچال
لینو: ای ادم فروش عوضی
سونگمین: ۴٠ دقیقس جلو این در خراب شدم قرار نیست بیاید؟
چانگبین: مگه شاشت میاد وایسا دو دقیقه
ای ان: ای خدا کمکم کن
( داد و هوار های اسکیز داشت روانیت میکرد حوصله نداشتی پاشی بری کمپ اخه وسط هفته کی میره کمپ که اعضا دارن میرن فقط گوشتاتو گرفته بود و ولو شده بودی رو کاناپه)
چان: بابا فلیکس بجنب دیگهههه
فلیکس: اومدم.. هیون چرا نمیای؟
هیونجین: حال ندارم برید.. خدافظ
چان: اوکی فقط برگردم ببینم خونه رو اتیش زدید پارتون میکنم
ات: هی اوپا اینجوری نگو نمیزارم این جوری بشه... من به این ماهی
سونگمین: به قول اون خانمه یونجه قدر تو اعتماد به نفس داشت سالی دوبار زعفرون میداد
ات: گگگگ خیلیم دلت بخواد
لینو: بیاید بریم دیگه
چانگبین:امیدوارم گوشیمو اورده باشم... بریم
(همشون خدافظی کردن و رفتن پایین و فقط تو هیون جین موندید گوشی جفتتونو گذاشتی رو سایلنت و رفتی که کنارش بشینی.. علامتت_ هیون+)
-آخیش چه سکوتی حاکمه
+بالاخره تونستیم تنها باشیم*چشمک*
_خب.... نظرت چیه بهترین استفاده رو ازش ببریم
+*شروع میکنه عمیق میبوسد و تورو رو مبل درازت میکنه و روت خیمه میزنه*
..
چان:خاک بر سرت کنن.. زنگ بزن بگو یکیشون گوشیتو بیاره
چانگبین:اتفاقیه که افتاده دیگه فک کنم جفتشونم مردن جواب نمیدن
هان: هوففف عجب گیری کردیم ها بچه ها برید بشینید تو ماشین من میرم گوشیتو میارم..
(هان سوار اسانسور شد و شما هنوز داشتید لبای همو میخوردید و اصلا متوجه اینکه چانگبین به هر کدومتو ده بار با گوشی چان زنگ زده بود نشدید.. و هان داشت میرسید (فاتحه امصلوات))
چان: اون گوشی بی صاحب من کجاست
هان: لینو گذاشتش تو یخچال
لینو: ای ادم فروش عوضی
سونگمین: ۴٠ دقیقس جلو این در خراب شدم قرار نیست بیاید؟
چانگبین: مگه شاشت میاد وایسا دو دقیقه
ای ان: ای خدا کمکم کن
( داد و هوار های اسکیز داشت روانیت میکرد حوصله نداشتی پاشی بری کمپ اخه وسط هفته کی میره کمپ که اعضا دارن میرن فقط گوشتاتو گرفته بود و ولو شده بودی رو کاناپه)
چان: بابا فلیکس بجنب دیگهههه
فلیکس: اومدم.. هیون چرا نمیای؟
هیونجین: حال ندارم برید.. خدافظ
چان: اوکی فقط برگردم ببینم خونه رو اتیش زدید پارتون میکنم
ات: هی اوپا اینجوری نگو نمیزارم این جوری بشه... من به این ماهی
سونگمین: به قول اون خانمه یونجه قدر تو اعتماد به نفس داشت سالی دوبار زعفرون میداد
ات: گگگگ خیلیم دلت بخواد
لینو: بیاید بریم دیگه
چانگبین:امیدوارم گوشیمو اورده باشم... بریم
(همشون خدافظی کردن و رفتن پایین و فقط تو هیون جین موندید گوشی جفتتونو گذاشتی رو سایلنت و رفتی که کنارش بشینی.. علامتت_ هیون+)
-آخیش چه سکوتی حاکمه
+بالاخره تونستیم تنها باشیم*چشمک*
_خب.... نظرت چیه بهترین استفاده رو ازش ببریم
+*شروع میکنه عمیق میبوسد و تورو رو مبل درازت میکنه و روت خیمه میزنه*
..
چان:خاک بر سرت کنن.. زنگ بزن بگو یکیشون گوشیتو بیاره
چانگبین:اتفاقیه که افتاده دیگه فک کنم جفتشونم مردن جواب نمیدن
هان: هوففف عجب گیری کردیم ها بچه ها برید بشینید تو ماشین من میرم گوشیتو میارم..
(هان سوار اسانسور شد و شما هنوز داشتید لبای همو میخوردید و اصلا متوجه اینکه چانگبین به هر کدومتو ده بار با گوشی چان زنگ زده بود نشدید.. و هان داشت میرسید (فاتحه امصلوات))
۵.۱k
۰۹ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.