وقتی عضو نهمی و در حال بوسیدن هستید که...*درخواستی*P2
وقتی عضو نهمی و در حال بوسیدن هستید که...*درخواستی*P2
(هان سوار اسانسور شد و شما هنوز داشتید لبای همو میخوردید و اصلا متوجه اینکه چانگبین به هر کدومتو ده بار با گوشی چان زنگ زده بود نشدید.. و هان داشت میرسید (فاتحه امصلوات))
هان:ای وای کلید و یادم رفت ...(زنگ میزنه به چان)هیونگ کلید و بیار و بیا بالا
(۲ دقیقه بعد)
چان:(کلید رو میدازه روی در و یهو با سرعت درو باز میکنه) ب..بچه ها؟
هیونجین:(سریع از حالت خیمه روی تو به عقب برمیگرده و میشینه رو مبل) اوه هیونگ ..ما..
هان:وایسا ببینم نکنه قرار میزارید و به ما نگفتید؟
ات:حقیقتا...اره
چان:واو باورم نمیشه چقدرم عمیق و لذت بخش میبوسیدید همو...مگه من بهتون نگفتم هر جی شد به من بگید..نکنه مارو فرستادید دنبال نخود سیاه؟
هیونجین:(خجالت میکشه اما قاطعانه وایمسته)اره خب..راستش ما قرار میزاریم و....بعدا بهت سیر تا پیازشو میگم.
ات:اوپا هیونجین راست میگه ...اگه کاری داشتید انجام بدید الان بقیه اعضا کلافه میشن باید زودتر برید
(سونگمین به چان زنگ میزنه)
سونگمین:پیر مرد دیر شد کجایید چرا نمیاید؟
چان:اینجا دو نفر....ایشش شیبال..پاشید بیاید بالا یه لحظه همتونو میگم.
سونگمین:باشه وایسید(کل اعضا به جز تو،هیون،چان و هان جلو در وایسادن...)
فلیکس:چیشده؟ اتفاقی افتاده؟
هان:بله...ات..هیونجین شما دوتا توضیحش نمیدید؟
ات:خب بچه ها اعتراف میکنم من دوست دختر هیونجینم
هیونجین:(میاد کنارت و دستتو محکم میگیره)بله درسته ما دوتا قرار میزاریم...
ای ان:(برگاش ریخته)
چانگبین:(پشماش ریخته)
سونگمین:(کرکاش ریخته)
فلیکس:ای خیانت کار
لینو:ودف..بابا جنتلمن (دست و هورا)
(اعضایی که یکی باید پشماشونو جمع کنه دارن براتون دست میزنن)
هیونجین:ممنون از همگی...ببخشید که بهتون نگفتیم...الان میرید کمپ دیگه درسته؟
چانگبین:اره اره قراره بریم..فقط من این گوشیمو ببرم و بریم
ازتون خداحافظی کردن و رفتن شما دوتا هم ترسیده و وحشت زده به هم نگاه کردید و زدید زیر خنده
تماممم
(هان سوار اسانسور شد و شما هنوز داشتید لبای همو میخوردید و اصلا متوجه اینکه چانگبین به هر کدومتو ده بار با گوشی چان زنگ زده بود نشدید.. و هان داشت میرسید (فاتحه امصلوات))
هان:ای وای کلید و یادم رفت ...(زنگ میزنه به چان)هیونگ کلید و بیار و بیا بالا
(۲ دقیقه بعد)
چان:(کلید رو میدازه روی در و یهو با سرعت درو باز میکنه) ب..بچه ها؟
هیونجین:(سریع از حالت خیمه روی تو به عقب برمیگرده و میشینه رو مبل) اوه هیونگ ..ما..
هان:وایسا ببینم نکنه قرار میزارید و به ما نگفتید؟
ات:حقیقتا...اره
چان:واو باورم نمیشه چقدرم عمیق و لذت بخش میبوسیدید همو...مگه من بهتون نگفتم هر جی شد به من بگید..نکنه مارو فرستادید دنبال نخود سیاه؟
هیونجین:(خجالت میکشه اما قاطعانه وایمسته)اره خب..راستش ما قرار میزاریم و....بعدا بهت سیر تا پیازشو میگم.
ات:اوپا هیونجین راست میگه ...اگه کاری داشتید انجام بدید الان بقیه اعضا کلافه میشن باید زودتر برید
(سونگمین به چان زنگ میزنه)
سونگمین:پیر مرد دیر شد کجایید چرا نمیاید؟
چان:اینجا دو نفر....ایشش شیبال..پاشید بیاید بالا یه لحظه همتونو میگم.
سونگمین:باشه وایسید(کل اعضا به جز تو،هیون،چان و هان جلو در وایسادن...)
فلیکس:چیشده؟ اتفاقی افتاده؟
هان:بله...ات..هیونجین شما دوتا توضیحش نمیدید؟
ات:خب بچه ها اعتراف میکنم من دوست دختر هیونجینم
هیونجین:(میاد کنارت و دستتو محکم میگیره)بله درسته ما دوتا قرار میزاریم...
ای ان:(برگاش ریخته)
چانگبین:(پشماش ریخته)
سونگمین:(کرکاش ریخته)
فلیکس:ای خیانت کار
لینو:ودف..بابا جنتلمن (دست و هورا)
(اعضایی که یکی باید پشماشونو جمع کنه دارن براتون دست میزنن)
هیونجین:ممنون از همگی...ببخشید که بهتون نگفتیم...الان میرید کمپ دیگه درسته؟
چانگبین:اره اره قراره بریم..فقط من این گوشیمو ببرم و بریم
ازتون خداحافظی کردن و رفتن شما دوتا هم ترسیده و وحشت زده به هم نگاه کردید و زدید زیر خنده
تماممم
۴.۳k
۱۰ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.