سرنوشت
"سرنوشت "
p,8
.
.
ویو ا/ت *
.
با صدای شر شر آب حموم از خواب بیدار شدم ..... بعد از ۲ مین ویندوزم اومد بالا و فهمیدم جونگ کوک رفته حموم ... با کلافگی بلند شدم و خودمو جلو اینه ی روبه روی تخت دیدم ... واییی چشمام چقد پوف کردهه .... ساعت ۹ بود ...بلند شدم صورتمو شستم و تاپ شلوارکمو با ی کراپ شلوار عوض کردم .... بعد از ۵ مین جونگ کوک با بالاتنه ی لخت از حموم اومدم بیرون....
.
کوک : ( همونجوری که لا حوله داره موهاشو خوشک میکنه ) اومم پرنسس بیدار شدی ؟
.
ا/ت : اوهوم ..
.
کوک : خب بریم صبحونه بخوریم بعد با ته و جیمین بریم خرید باشه ؟
.
با سر حرفشو تایید کردم و جونگ کوک تیشرتشو پوشید و باهم از اتاق اومدیم بیرون که جیمینو روی مبل دیدم که دیشب مست کردم بود و روی همون مبل خواب بود ..
.
ا/ت : (داره جلوی خندشو میگره و اروم ) کوک نگا موهای جیمینو
.
کوک : ( میخنده و بعد داد میزنه ) یااا جیمینااا
.
جیمین : زهر ماررررر
.
کوک و ا/ت : ( جرر)
.
کوک : باشو بریم صبحونه بخوریم بعد باید بریم خرید برا امشب
.
جیمین : باشه باشه ( خواب آلود )
.
جیمین از روی مبل بلند میشه و میره تو اتاقش و بعد از ۱۰ مین اونو ته میان پایین ....
.
ته : بهه ببین پرنسسمون چیکار کردهه
.
جیمین : جونن پنکیک
.
کوک : آره دیگه اینجا منم هویج بودم .. ( پوکر )
.
ا/ت ( میزنه به بازوی کوک ) حسود نباش بانیی ( و لپ جونگ کوکو میبوسه ) اینم از تشکر من ( لبخند خرگوشی )
.
.
اینم از این پارت ببخشید اگه بد شد 🥺🤗
p,8
.
.
ویو ا/ت *
.
با صدای شر شر آب حموم از خواب بیدار شدم ..... بعد از ۲ مین ویندوزم اومد بالا و فهمیدم جونگ کوک رفته حموم ... با کلافگی بلند شدم و خودمو جلو اینه ی روبه روی تخت دیدم ... واییی چشمام چقد پوف کردهه .... ساعت ۹ بود ...بلند شدم صورتمو شستم و تاپ شلوارکمو با ی کراپ شلوار عوض کردم .... بعد از ۵ مین جونگ کوک با بالاتنه ی لخت از حموم اومدم بیرون....
.
کوک : ( همونجوری که لا حوله داره موهاشو خوشک میکنه ) اومم پرنسس بیدار شدی ؟
.
ا/ت : اوهوم ..
.
کوک : خب بریم صبحونه بخوریم بعد با ته و جیمین بریم خرید باشه ؟
.
با سر حرفشو تایید کردم و جونگ کوک تیشرتشو پوشید و باهم از اتاق اومدیم بیرون که جیمینو روی مبل دیدم که دیشب مست کردم بود و روی همون مبل خواب بود ..
.
ا/ت : (داره جلوی خندشو میگره و اروم ) کوک نگا موهای جیمینو
.
کوک : ( میخنده و بعد داد میزنه ) یااا جیمینااا
.
جیمین : زهر ماررررر
.
کوک و ا/ت : ( جرر)
.
کوک : باشو بریم صبحونه بخوریم بعد باید بریم خرید برا امشب
.
جیمین : باشه باشه ( خواب آلود )
.
جیمین از روی مبل بلند میشه و میره تو اتاقش و بعد از ۱۰ مین اونو ته میان پایین ....
.
ته : بهه ببین پرنسسمون چیکار کردهه
.
جیمین : جونن پنکیک
.
کوک : آره دیگه اینجا منم هویج بودم .. ( پوکر )
.
ا/ت ( میزنه به بازوی کوک ) حسود نباش بانیی ( و لپ جونگ کوکو میبوسه ) اینم از تشکر من ( لبخند خرگوشی )
.
.
اینم از این پارت ببخشید اگه بد شد 🥺🤗
- ۷.۶k
- ۲۳ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط