خواستن همیشه توانستن نیست

خواستن همیشه توانستن نیست!

من تو را می خواستم
توانستم؟

لب داشتم بوسه خواستم
توانستم؟

دست داشتم
آغوش
توانستم؟

گاهی خواستن توان ندارد
زورش به رفتن
نبودن
نیست شدن
نمی رسد که نمی رسد

او هم که گفته کوه را به دوش
می کشد
اگری داشت محال
پاسخی که هرگز نشنیده بود
او به نه باخته بود،
که چنین به ادعا حرف می زد

من ساده می گویم
اگر چشم هایت مرا
می پسندید
کارهای عجیب نمی کردم
خیلی معمولی فکر نان و خانه
می افتادم
روزها زودتر بلند می شدم
و آنقدر دوستت می داشتم
که نفهمیم
چگونه پای هم پیر شدیم

من تو را برای پایان خستگی هایم
نمی خواستم
فقط می خواستم
جای آه
دهانم گرم اسمت باشد

عزیزم هایی که قبض برق خانه را
پرداخت نمی کنند اما
کاری با چشم های تو می کنند
که اتاق شب هم نور داشته باشد

من خواستم دوستم داشته باشی
همین
من همین کار ساده را از تو
خواستم
توانستی؟
توانستم؟


______________________
دیدگاه ها (۱)

ﺩَﺭﺩ ﮐﻪ ﺑﺰﺭﮒ ﺷﺪ،ﺩﺭ ﻟﺒﺎﺱ ﻓﺮﻳﺎﺩ ﻧﻤﻲ ﮔُﻨﺠﺪ ...ﻓﻘﻂ ﺑﺎﻳﺪ " ﺳﮑﻮﺕ "...

هر آدمی باید در مخاطبین تلفن همراه خود، شماره ای داشته باشد ...

همیشهنداشته هایمان را بیشتر دوست داریممثلاهمین دوستت دارم ها...

میدانی ، روزی که ماجرای عشق تو را به مادرم گفتم، چه اتفاقی ا...

#رویای #جوانی #پارت-۷دیدم داشت ادا در می آورد و زد زیر خنده ...

چپتر ۱ _ دختر یتیمعصر بود. سایه دیوار های بلند و ترک خورده ی...

راستی دیشب دوباره مست و تنها بی قرارسر درآوردم از آن کوچه از...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط