غروب های پاییز

غروب های پاییز...........
دلتنگی را
پشت پنچره ها
آه میکشم..

و انتظار را
از قاب چشمانم
به کوچه میپاشم!!

رد هر عابر را که میگیرم
از تو دورتر میشوم.....

تو در کجای‌این شهر
پشت کدام پنچره
ایستاده ای؟؟

گاهی
دستی برایم تکان بده....!!




«سارا قبادی»
دیدگاه ها (۳)

یوسف وزلیخا را بی خیال! !!!من درآغوش همین پیراهن یادگاری.......

ادمهای تنها عاشق میشوند.....ادم های عاشق تنها .....مرگ اگر ن...

دلم.....گم شدن میخواهد!!یک جاده با اشانتیون یک نا کجا آباددر...

چرا با سیگار مخالفی...؟؟از خاطرات تو که تلخ تر نیست!!از چشما...

شب لب پنجره‌ی اتاقم می‌نشینمسراغ عطر تنت را از نسیم شب میگیر...

صحنه,پارت یازدهم

صحنه;پارت دوازدهم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط