کدو نشین نباش
کدو نشین نباش
در هر کدوی قلقله زنی، پیرزنی اسیر است.
پیرزنی که وقتی دختری کوچک بود رفت و در کدو نشست و دیگر هیچ وقت بیرون نیامد
زیرا که جهان بیرون از کدو، پر بود از گرگ و پلنگ و شیر و روباه گرسنه که می خواستند او را بدرند و بخورند.
کدونشینی شاید امنیت بیاورد اما هرگز عزّت نمی آورد.
هر زنی روزی باید خودش از کدوی خویش بیرون بیاید؛ پیش از آنکه کدو بشکند و پیش از آنکه گرگ بگوید:
های پیرزن! من صدای تو را شناختم، بیا بیرون.
هر زنی باید رو به روی گرگش بایستد و به چشم های او خیره شود و به او بگوید:
من دارم از این راه می روم
و وقتی هم برگشتم نه چاق می شوم و نه چله
و نه به تو اجازه می دهم که مرا بخوری
از سر راه من برووو کنار...
در هر کدوی قلقله زنی، پیرزنی اسیر است.
پیرزنی که وقتی دختری کوچک بود رفت و در کدو نشست و دیگر هیچ وقت بیرون نیامد
زیرا که جهان بیرون از کدو، پر بود از گرگ و پلنگ و شیر و روباه گرسنه که می خواستند او را بدرند و بخورند.
کدونشینی شاید امنیت بیاورد اما هرگز عزّت نمی آورد.
هر زنی روزی باید خودش از کدوی خویش بیرون بیاید؛ پیش از آنکه کدو بشکند و پیش از آنکه گرگ بگوید:
های پیرزن! من صدای تو را شناختم، بیا بیرون.
هر زنی باید رو به روی گرگش بایستد و به چشم های او خیره شود و به او بگوید:
من دارم از این راه می روم
و وقتی هم برگشتم نه چاق می شوم و نه چله
و نه به تو اجازه می دهم که مرا بخوری
از سر راه من برووو کنار...
- ۶۰۸
- ۰۹ آذر ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط