با کفشهای خستگی خود سوار شب

با "کفش‌"های خستگی خود سوار "شب"
این "کوچه" را برای تو هاشور می زنم

"جان" می دهم شبی که نیایی به دیدنم
بر صبح بی تو من گره ی "کور" می زنم...!

#مریم_صفری
دیدگاه ها (۱)

.من ابر پر بارانم اما وقت بارش نیستبغضم! ولی ترجیح دادم در گ...

می شد از خود بگیرمت امازور بازو به دست هایم نیستمی شد از رفت...

انگار نبض جهان را در دست می گیرموقتی هر صبحبا صدایِقلبی که ب...

اهل آه و ناله کردن نیستم ، جان من است!اینکه هر دم می رسد بر ...

بقول نادر ابراهیمی:تورامی خواهمبرای پنجاه سالگیشصت سالگیهفتا...

سلام حضرتِ گره گشا مهدی جانزندگی هایمان فقط دست ...

می خواهمت برای روزهای ابتدای پاییز...عاشقت می شومدر تک تک جو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط