نیستی هرشب برایت شعر می خوانم هنوز

نیستی هرشب برایت شعر می خوانم هنوز
پای قولی که تو یادت رفته می مانم هنوز

می نشینم خاطراتت را مرتب می کنم
در مرور اولین دیدار، ویرانم هنوز

کاش روز رفتنت آن روز بارانی نبود
از همان روزی که رفتی خیس بارانم هنوز

راه برگشتن به سویم را کجا گم کرده ای
من برای ردپاهایت خیابانم هنوز

با جدایی نیمه ای از من به دنبال تو رفت
بی تو از این نیمه ی دیگر گریزانم هنوز

بعد تو من مانده ام با سالهای بی بهار
بعد تو تکرار جانسوز زمستانم هنوز

دست هایم را رها کردی میان زندگی
بی تو مثل کودکی تنها پریشانم هنوز

روبرویت می نشینم روبرویم نیستی
نیستی هرشب برایت شعر می خوانم هنوز
#علی_صفری
دیدگاه ها (۱۰)

طعنه ی خلق و جفای فلک و جور رقیبهمه هیچَند، اگــر یآر موافق ...

مشکل است از کوی او قطع نظر کردن مراورنه آسان است از دنیا گذر...

بدونِ آنکه بیابم عصای موسی رادلِ شکسته‌ام آخر شکافت دریا رام...

همیشه از غم، کسانی حرف می‌زنند که می‌مانند و می‌سازند.اما هی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط