چند پارتی
#چند_پارتی
Part 2
پارک:نترس کاریت ندارم امروز تا روی هم ۴۰۰تا شنا دراز نشست نری نمی تونی بری سر کلاس بعدی
ا/ت:ب...بله
رفتم تشک آوردم و خوابیدم خواستم دراز نشست بزنم که دیدم هر وقت میام بالا پاهام باز میشه داشتم از خجالت آب می شدم
جیمین:
دیدم رفت تشک آورد شروع کرد به دراز نشست زدن ولی نمی تونست پاهاش و بسته نگه داره رفتم سمتش و
ا/ت:
یهو دیدم جلوی پام آقای پارک نشست و پاهام و گرفت
پارک :حالا بزن
با تعجب نگاه کردم شروع کردم به دراز نشست زدن
هر از گاهی با انگشت شصت روی رونمو نوازش می کرد که مور مورم میشد
همه دخترا بد نگاه می کردن
همه تو مدرسه عاشق پارک بودن ولی انقدر اخلاقش بد بود که به هیچ کس محل نمی زاشت
تقريبا آخرای کلاس بود دیگه نتوستم کاری بکنم افتادم رو تشک و گفتم:
ا/ت:آقای پارک م.... میشه میشه دیگه ادامه ندم
پارک:پاشو
بلند شدم و گفت
پارک:دفعه بعدی می کنمش هزارتا حالا برو
تعظیم کردم و خداحافظی کردم
رفتیم بیرون کا خانم لی اومد گفت باید زود تعطیل بشیم ودیگه کلاس ندارید تاحالا از شنیدن یه خبر انقد خوشحال نشده بودم
رفتم بیرون و دنبال تاکسی بودم که یکی گفت
پارک:من می رسونمت
ا/ت:من ممنون تاکسی میگیرم میرم
پارک:یه حرف و دوبار تکرار نمی کنم
پشت سرش رفتم و سوارش شدم
باورم نمی شد همچین ماشینی داشته باشه خیلی خفن بودددد
جیمین:ا/ت دفعه بعدی که اون دامن و پات ببینم جلوی همه تو پات جرش میدم
ا/ت:بله....دیگه نمی پوشم
با خودم گفتم:چرا انقدر براش مهمه
جیمین:انقدر با من رسمی حرف نزن اصلا خوشم نمیاد
ا/ت: آقای پارک خب چی بگم بهتون
جیمین:اسمم جیمینه از این به بعد جلو همه پارک صدام می کنی ولی وقتایی که باهمیم جیمین
با خودم گفتم:منظورش از وقتی باهمیم چیه؟
حرفش و تایید کردم و لبخند زدم
یهو دیدم که از یه راه دیگه رفت که می خورد به جنگل .....
Part 2
پارک:نترس کاریت ندارم امروز تا روی هم ۴۰۰تا شنا دراز نشست نری نمی تونی بری سر کلاس بعدی
ا/ت:ب...بله
رفتم تشک آوردم و خوابیدم خواستم دراز نشست بزنم که دیدم هر وقت میام بالا پاهام باز میشه داشتم از خجالت آب می شدم
جیمین:
دیدم رفت تشک آورد شروع کرد به دراز نشست زدن ولی نمی تونست پاهاش و بسته نگه داره رفتم سمتش و
ا/ت:
یهو دیدم جلوی پام آقای پارک نشست و پاهام و گرفت
پارک :حالا بزن
با تعجب نگاه کردم شروع کردم به دراز نشست زدن
هر از گاهی با انگشت شصت روی رونمو نوازش می کرد که مور مورم میشد
همه دخترا بد نگاه می کردن
همه تو مدرسه عاشق پارک بودن ولی انقدر اخلاقش بد بود که به هیچ کس محل نمی زاشت
تقريبا آخرای کلاس بود دیگه نتوستم کاری بکنم افتادم رو تشک و گفتم:
ا/ت:آقای پارک م.... میشه میشه دیگه ادامه ندم
پارک:پاشو
بلند شدم و گفت
پارک:دفعه بعدی می کنمش هزارتا حالا برو
تعظیم کردم و خداحافظی کردم
رفتیم بیرون کا خانم لی اومد گفت باید زود تعطیل بشیم ودیگه کلاس ندارید تاحالا از شنیدن یه خبر انقد خوشحال نشده بودم
رفتم بیرون و دنبال تاکسی بودم که یکی گفت
پارک:من می رسونمت
ا/ت:من ممنون تاکسی میگیرم میرم
پارک:یه حرف و دوبار تکرار نمی کنم
پشت سرش رفتم و سوارش شدم
باورم نمی شد همچین ماشینی داشته باشه خیلی خفن بودددد
جیمین:ا/ت دفعه بعدی که اون دامن و پات ببینم جلوی همه تو پات جرش میدم
ا/ت:بله....دیگه نمی پوشم
با خودم گفتم:چرا انقدر براش مهمه
جیمین:انقدر با من رسمی حرف نزن اصلا خوشم نمیاد
ا/ت: آقای پارک خب چی بگم بهتون
جیمین:اسمم جیمینه از این به بعد جلو همه پارک صدام می کنی ولی وقتایی که باهمیم جیمین
با خودم گفتم:منظورش از وقتی باهمیم چیه؟
حرفش و تایید کردم و لبخند زدم
یهو دیدم که از یه راه دیگه رفت که می خورد به جنگل .....
۸.۰k
۱۶ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.