چند پارتی
#چند_پارتی
part 1
وقتی دامنت کوتاه بودو معلم ورزشت از قصد گفت دراز نشست بزنی
ا/ت :ماماننننن چرا راه نمیوفتی مدرسم دیرر شددددد
مامان ا/ت:راه افتادم توی ترافیکم دارم میام
ا/ت:زود باشششش(تلفن و قطع می کنه)
روی صندلی نشستم از استرس ناخن هام و می جویدم
امروز با آقای پارک کلاس داشتم اگه دیر می رسیدم دیگه تو باشگاه مدرسه رام نمی داد
بعد یه ربع مامان رسید
رفتم پایین و سوار ماشین شدم
مامان:ببخشید که دیر شد
ا/ت :اشکال نداره فقط زود برو
(بعد یه ربع)
ا/ت:عایششش مامان ساکم لباسام کوشن
مامان:ها؟ساک لباس چی؟؟
ا/ت مامانننن نگو که نیوردیییی
مامان :یادم رفت چرا یادم نداختیییی
ا/ت:واییی خدا الان دیگه رسما نمی تونم برم سر کلاس عایشششش
مامان :حالا اولین بارت نگران نباش کاریت نداره
ا/ت:تو اون پارک و نمی شناسی عایششش
مامان:رسیدیم
برو هیچی نمیشه
از ماشین بدون خداحافظی پیاده شدم و با استرس رفتم دمه در باشگاه مدرسه و وارد شدم
دیدم همه صف بستن و فهمیدم دیر رسیدم
نفس عمیقی کشیدم که دیدم آقای پارک روی صندلی نشسته و با اخم به همه نگاه می کنه
پشت سرم میلی رسید
ا/ت:یااا توام دیر رسیدی
میلی:توی ترافیک مونده بودممممم
ا/ت:من هم دیر رسیدم....لباس هم نیوردممم
میلی:فقط می خونم بهت بگم خدا بیامرزتت
ا/ت:میدونم عایششش
میلی:خیلی رو لباس ورزشا حساسه
ا/ت:بعدا قضیش و بهت می گم
پارک از روی صندلی بلند شد و اومد سمت ما پوزخند زدو گفت :
پارک:۷ دقیقه دیر کردین.چیکار می کردین دقیقا؟؟؟؟
میلی:توی ترافیک مونده بودم
پارک:بهونه ی همیشگی ولی روی من تاثیر نداره امروز بعد تموم شدن کلاس باشگاه و تمیز می کنی
میلی:آقای پارک ایندفعه رو ببخشید دیگه تکرار نمیشه
پارک:*می خنده* باشه دفعه بعد چیزای خوبی در انتظارتون نخواهد بود
میلی:خیلی ممنون
رفتیم تو و همه رفتن سراغ کارشون
داشتم می رفتم بشینم که آقای پارک دستم و گرفت
پارک:دستت ساک نمی بینم
ا/ت:آ..قای پارک م....من جایی بودم خونه نبودم به مامانم سپردم که ساکم و بیاره ولی یادش رفته بود
یهو پوزخندش تبدیل به یه اخم غلیظ شد
انگار تازه متوجه تیپم شده بود
دستم و فشار داد صورتشو نزدیک گوشم برد و با صدای بم گفت
پارک:اگه لباس نمی پوشیدی بهتر بود تا اینارو بپوشی
یکم از حرفش موذب شدم و خودم و عقب کشیدم
پارک:دیر که اومدی لباسم نیوردی بودنت تو کلاس چه فایده ای داره ؟؟
ا/ت:اولین بارم که نیوردم
پارک :اولین بار و آخرین بار نداره برو تشک بیار تا آخر زنگ شنا و دراز نشست میری
چشمام گرد شد
ا/ت:چییییی؟
پارک:همین که شنیدی
ا/ت باخودش:عایش ات دنبال بهونه باششش
ا/ت:آ..آقای پارک من الان مشکل فیزیکی دارم نمی تونم ورزش کنم
پارک:می خوای بهت ثابت کنم *پوزخند*
ا/ت:بنظرم دارید از حد می گذرید
پارک:نترس..
part 1
وقتی دامنت کوتاه بودو معلم ورزشت از قصد گفت دراز نشست بزنی
ا/ت :ماماننننن چرا راه نمیوفتی مدرسم دیرر شددددد
مامان ا/ت:راه افتادم توی ترافیکم دارم میام
ا/ت:زود باشششش(تلفن و قطع می کنه)
روی صندلی نشستم از استرس ناخن هام و می جویدم
امروز با آقای پارک کلاس داشتم اگه دیر می رسیدم دیگه تو باشگاه مدرسه رام نمی داد
بعد یه ربع مامان رسید
رفتم پایین و سوار ماشین شدم
مامان:ببخشید که دیر شد
ا/ت :اشکال نداره فقط زود برو
(بعد یه ربع)
ا/ت:عایششش مامان ساکم لباسام کوشن
مامان:ها؟ساک لباس چی؟؟
ا/ت مامانننن نگو که نیوردیییی
مامان :یادم رفت چرا یادم نداختیییی
ا/ت:واییی خدا الان دیگه رسما نمی تونم برم سر کلاس عایشششش
مامان :حالا اولین بارت نگران نباش کاریت نداره
ا/ت:تو اون پارک و نمی شناسی عایششش
مامان:رسیدیم
برو هیچی نمیشه
از ماشین بدون خداحافظی پیاده شدم و با استرس رفتم دمه در باشگاه مدرسه و وارد شدم
دیدم همه صف بستن و فهمیدم دیر رسیدم
نفس عمیقی کشیدم که دیدم آقای پارک روی صندلی نشسته و با اخم به همه نگاه می کنه
پشت سرم میلی رسید
ا/ت:یااا توام دیر رسیدی
میلی:توی ترافیک مونده بودممممم
ا/ت:من هم دیر رسیدم....لباس هم نیوردممم
میلی:فقط می خونم بهت بگم خدا بیامرزتت
ا/ت:میدونم عایششش
میلی:خیلی رو لباس ورزشا حساسه
ا/ت:بعدا قضیش و بهت می گم
پارک از روی صندلی بلند شد و اومد سمت ما پوزخند زدو گفت :
پارک:۷ دقیقه دیر کردین.چیکار می کردین دقیقا؟؟؟؟
میلی:توی ترافیک مونده بودم
پارک:بهونه ی همیشگی ولی روی من تاثیر نداره امروز بعد تموم شدن کلاس باشگاه و تمیز می کنی
میلی:آقای پارک ایندفعه رو ببخشید دیگه تکرار نمیشه
پارک:*می خنده* باشه دفعه بعد چیزای خوبی در انتظارتون نخواهد بود
میلی:خیلی ممنون
رفتیم تو و همه رفتن سراغ کارشون
داشتم می رفتم بشینم که آقای پارک دستم و گرفت
پارک:دستت ساک نمی بینم
ا/ت:آ..قای پارک م....من جایی بودم خونه نبودم به مامانم سپردم که ساکم و بیاره ولی یادش رفته بود
یهو پوزخندش تبدیل به یه اخم غلیظ شد
انگار تازه متوجه تیپم شده بود
دستم و فشار داد صورتشو نزدیک گوشم برد و با صدای بم گفت
پارک:اگه لباس نمی پوشیدی بهتر بود تا اینارو بپوشی
یکم از حرفش موذب شدم و خودم و عقب کشیدم
پارک:دیر که اومدی لباسم نیوردی بودنت تو کلاس چه فایده ای داره ؟؟
ا/ت:اولین بارم که نیوردم
پارک :اولین بار و آخرین بار نداره برو تشک بیار تا آخر زنگ شنا و دراز نشست میری
چشمام گرد شد
ا/ت:چییییی؟
پارک:همین که شنیدی
ا/ت باخودش:عایش ات دنبال بهونه باششش
ا/ت:آ..آقای پارک من الان مشکل فیزیکی دارم نمی تونم ورزش کنم
پارک:می خوای بهت ثابت کنم *پوزخند*
ا/ت:بنظرم دارید از حد می گذرید
پارک:نترس..
۸.۱k
۱۵ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.