باشه ای گفت که از اتاقش بیرون اومدم و رفتم که لباسامو بپو
باشه ای گفت که از اتاقش بیرون اومدم و رفتم که لباسامو بپوشم
بعد از پوشیدن لباسام بیرون رفتم و منتظر ا.ت موندم تا بیاد
وقتی اومد دیدم یه لباس مخمل پسته ای با یه دامن پاش بود و خیلی بهش میومد
همینجوری نگاش میکردم که چندبار دستشو جلوم تکون داد که به خودم اومدم
_ها؟ بریم
بعد جلوتر رفتمو پشت سرم میومد
+کجا بریم؟ با ماشینت بریم؟
_نه پیاده، نمیدونم بریم محل کار جدیدمو ببینیم؟
+آره دوست دارم ببینم اوپام کجا کار میکنه
لیخندی زدمو دستشو گرفتم و به سمت شرکت حرکت کردیم
_فقط اونجا با کسی گرم نگیر
+چرا
_چرا داره؟ جذبت میشن و سعی میکنن مختو بزنن، توهم میخای پا بدی بهشون؟
+نه خب...
_پس گرم نگیر و زیاد نزدیکشون نشو، پیش خودم بمون
باشه ای گفت، بعد یه ربع رسیدیم و وارد شدیم
چند روز مرخصی گرفته بودم بقیه با تعجب نگام کردن که چرا اومدم
یکی از همکارام که دوستم بود طرفمون اومد
*هوسوک؟ تو اینجا چیکار میکنی؟ مگه مرخصی نبودی؟ اوه ایم لیدی زیبا کی هستن؟ دوست دخترته؟
+نه نه اوه سلام، من ا.ت هستم خواهر هوسوک
_خواهر ناتنیم، ا.ت ایشون دوستم فلیکس هستن، فلیکس خواهر ناتنیم ا.ت
کلمه ناتنی رو محکم گفتم و روش تاکید داشتم
فلیکس دستش رو به سمت ا.ت اورد
*خوشبختم ا.ت
ا.ت هم نزدیک تر رفت و دستش رو گرفت
+منم همینطور
و من که همینجوری مات این دوتا مونده بودم، خوبه گفتم نزدیک خودم بمون
_ا.ت بسه بیا بریم
+یاااا، من میخوام اینجارو ببینم
*من راهنماییت میکنم، هوسوک تو کار داری برو من اینجارو نشونش میدم
_لازم نکرده، منم میام
باشه ای گفت و ا.ت خوشحال ازم تشکر کرد
همه جارو نشونش دادم و اخر رفتیم دفتر خودم
_اینجا هم دفتر خودم، بشین بگم یچیزی بیارن
+نمیشه خودم برم؟
*من بهت میگم کجاست، بریم هوسوک؟
یه نگاهی به ا.ت و فلیکس انداختم، بعد کمی مکث باشه ای گفتم که رفتن، دلم نمیخواست ا.ت به فلیکس نزدیک شه، فلیکس تا حالا کلی دوست دختر داشته، نه که پسر بدی باشه، ولی کمی دختر بازه...
کمی گذشته بو. که نیومدن، به اتاق استراحت رفتم که با چیزی که دیدم چشمام به خون نشست...
ـــــــــــــــــــــــــــــ
چیشده؟ هوسوک چی دیده؟
هرکی زودتر بگه 10 تا پست اخرش بعد گذاشتن پارت بعدی لایک میشه برای اینکه اسپویل نشه
بعد از پوشیدن لباسام بیرون رفتم و منتظر ا.ت موندم تا بیاد
وقتی اومد دیدم یه لباس مخمل پسته ای با یه دامن پاش بود و خیلی بهش میومد
همینجوری نگاش میکردم که چندبار دستشو جلوم تکون داد که به خودم اومدم
_ها؟ بریم
بعد جلوتر رفتمو پشت سرم میومد
+کجا بریم؟ با ماشینت بریم؟
_نه پیاده، نمیدونم بریم محل کار جدیدمو ببینیم؟
+آره دوست دارم ببینم اوپام کجا کار میکنه
لیخندی زدمو دستشو گرفتم و به سمت شرکت حرکت کردیم
_فقط اونجا با کسی گرم نگیر
+چرا
_چرا داره؟ جذبت میشن و سعی میکنن مختو بزنن، توهم میخای پا بدی بهشون؟
+نه خب...
_پس گرم نگیر و زیاد نزدیکشون نشو، پیش خودم بمون
باشه ای گفت، بعد یه ربع رسیدیم و وارد شدیم
چند روز مرخصی گرفته بودم بقیه با تعجب نگام کردن که چرا اومدم
یکی از همکارام که دوستم بود طرفمون اومد
*هوسوک؟ تو اینجا چیکار میکنی؟ مگه مرخصی نبودی؟ اوه ایم لیدی زیبا کی هستن؟ دوست دخترته؟
+نه نه اوه سلام، من ا.ت هستم خواهر هوسوک
_خواهر ناتنیم، ا.ت ایشون دوستم فلیکس هستن، فلیکس خواهر ناتنیم ا.ت
کلمه ناتنی رو محکم گفتم و روش تاکید داشتم
فلیکس دستش رو به سمت ا.ت اورد
*خوشبختم ا.ت
ا.ت هم نزدیک تر رفت و دستش رو گرفت
+منم همینطور
و من که همینجوری مات این دوتا مونده بودم، خوبه گفتم نزدیک خودم بمون
_ا.ت بسه بیا بریم
+یاااا، من میخوام اینجارو ببینم
*من راهنماییت میکنم، هوسوک تو کار داری برو من اینجارو نشونش میدم
_لازم نکرده، منم میام
باشه ای گفت و ا.ت خوشحال ازم تشکر کرد
همه جارو نشونش دادم و اخر رفتیم دفتر خودم
_اینجا هم دفتر خودم، بشین بگم یچیزی بیارن
+نمیشه خودم برم؟
*من بهت میگم کجاست، بریم هوسوک؟
یه نگاهی به ا.ت و فلیکس انداختم، بعد کمی مکث باشه ای گفتم که رفتن، دلم نمیخواست ا.ت به فلیکس نزدیک شه، فلیکس تا حالا کلی دوست دختر داشته، نه که پسر بدی باشه، ولی کمی دختر بازه...
کمی گذشته بو. که نیومدن، به اتاق استراحت رفتم که با چیزی که دیدم چشمام به خون نشست...
ـــــــــــــــــــــــــــــ
چیشده؟ هوسوک چی دیده؟
هرکی زودتر بگه 10 تا پست اخرش بعد گذاشتن پارت بعدی لایک میشه برای اینکه اسپویل نشه
۱.۸k
۲۷ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.