من هفت تا ددی دارم
❤❤❤❤❤❤❤
#من_هفت_تا_ددی_دارم 🚫🔥
#part_6۱
خواست به سمت تخت بیاد که با گونه های سرخ نگاهش کرد که به سمت اونطرف رفت
چیزی از توی یکی از کشو ها برداشت و به سمتم اومد با یک پرش روی تخت خوابید
تهیونگ:درد داری؟
مظلوم سرم رو تکون دادم که از اون روغن به دستش زد و طی یه حرکت پتو رو از روی پاهام پس کرد
هین کوتاهی کشیدم و خواستم خودم رو بپوشونم که بدون شرم
گفت:لازم نیست خجالت بکشی چند وقت دیگه قراره جرت بدم بیبی
با دهان باز نگاهش کرد که دستش روی دلم نشست و شروع کرد ماساژ دادن
کم کم داشت خوابم میبرد که دستش رو لای پام حس کرد
سریع تحریک شدم و خیس شدم که ددی سریع تر به کارش ادامه داد
داشتم ار*ضا میشدم که یهو دستش رو کشید با بغض بهش نگاه کرد که گفت:خوب بخوابی بیبی
دستش رو با دستمال پاک کرد و به سمت بیرون رفت اما قبل رفتن گفت:فکر خود*ارض*ایی به سرت نزنه
بعدم در رو بست و من رو با اون حال بدم تنها گذاشت.....
#ANIL
@dady_2021
#من_هفت_تا_ددی_دارم 🚫🔥
#part_6۱
خواست به سمت تخت بیاد که با گونه های سرخ نگاهش کرد که به سمت اونطرف رفت
چیزی از توی یکی از کشو ها برداشت و به سمتم اومد با یک پرش روی تخت خوابید
تهیونگ:درد داری؟
مظلوم سرم رو تکون دادم که از اون روغن به دستش زد و طی یه حرکت پتو رو از روی پاهام پس کرد
هین کوتاهی کشیدم و خواستم خودم رو بپوشونم که بدون شرم
گفت:لازم نیست خجالت بکشی چند وقت دیگه قراره جرت بدم بیبی
با دهان باز نگاهش کرد که دستش روی دلم نشست و شروع کرد ماساژ دادن
کم کم داشت خوابم میبرد که دستش رو لای پام حس کرد
سریع تحریک شدم و خیس شدم که ددی سریع تر به کارش ادامه داد
داشتم ار*ضا میشدم که یهو دستش رو کشید با بغض بهش نگاه کرد که گفت:خوب بخوابی بیبی
دستش رو با دستمال پاک کرد و به سمت بیرون رفت اما قبل رفتن گفت:فکر خود*ارض*ایی به سرت نزنه
بعدم در رو بست و من رو با اون حال بدم تنها گذاشت.....
#ANIL
@dady_2021
۳۹.۵k
۰۴ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.