افسانه شعبان نژاد

خانم "افسانه شعبان‌نژاد"، شاعر، روزنانه‌نگار و نویسنده کودک و نوجوان، زاده‌ی یک اردی‌بهشت ماه ۱۳۴۲ خورشیدی، در شهداد کرمان است.



(۱)
می‌زند آهسته باران
تق و تق بر روی شیشه
می‌نشیند روی خانه
باز هم مثل همیشه

من کنار شیشه هستم
می‌زند باران صدایم
می‌نشیند توی ایوان
شعر می‌خواند برایم

شعرهایش خوب و زیبا
مثل لالایی مادر
می‌نویسم شعر او را
با مدادم توی دفتر



(۲)
ابر ابر ابر اومد
كدوم ابر
اونكه در آسمون می‌ريزه اشک
چشماش رو پشت بوم خونه
كدوم بام
بامی كه ناودون داره
خيس ميشه
وقتی كه بارون از آسمون می‌باره
كدوم كدوم آسمون
اون كه به باغ و باغچه آفتاب ميده
وقتی كه ابری ميشه به باغچه‌ها آب ميده
دلش مي‌خواد كه غنچه‌ها وا بشن
يواش يواش بخندن گل‌های زيبا بشن.



(۳)
مادر بزرگ وقتی اومد خسته بود
چارقدش رو دور سرش بسته بود
صدای کفشش که اومد دویدم
دور گلای دامنش پریدم
بوسه زدم روی لپاش
تموم شدن خستگی‌هاش

 

(۴)
چراغ راهنماييم
کنار اين خيابونم
توی خيابون شما
سال‌های سال مهمونم
چشمای من سبز و زرد و فرمزه
گوشای من پر از صدای های و هوی
صدای بوق و ترمزه
وقتی که قرمزم به تو ميگم ايست
که حالا نوبتت نيست
سبز که ميشم به رنگ سبز برگ‌ها
حالا ميگم بفرما
موقع ايست ماشينا يواش برو يواش بيا.



(۵)
زنگوله پا، كنار جو راه می‌ره
زير درخت‌های هلو راه می‌ره
جست می‌زند روی دو پا
می‌زنه زير شاخه‌ها
از رو درخت، چند تا هلو
گير می‌كنه به شاخ او
باغ هلو كه ساكته هميشه
پر از صدای حرف و خنده می‌شه
زنگوله پا، باغ را بهم می‌زنه
شده درختی كه قدم می‌زنه.



(۶)
اسب سفید
یال سفید
کبوتر و بال سفید
ابر سفید
برف سفید
بره پر حرف سفید
گرگ سفید
غول سفید
دندون و چنگول سفید
شیر سفید
آب سفید
خواب می‌بینم
خواب سفید.



(۷)
مهربان‌تر از مادر
مهربان‌تر از بابا
مهربان‌تر از آبی
با تمام ماهی‌ها

مهربان‌تر از گل‌ها
با دو بال پروانه
مهربان‌تر از باران
با درخت و با دانه

مهربان‌تر از خورشید
با گل و زمینی تو
تو خدای ما هستی
مهربان‌ترینی تو.


گردآوری و نگارش:
#رها_فلاحی
دیدگاه ها (۰)

افسانه شعبان نژاد

روزنامه اطلاعات

افسانه شعبان نژاد

افسانه شعبان نژاد

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط