از تو دل کندم که تمرین شکیبایی کنم

از تو دل کندم که تمرین شکیبایی کنم
تا خودم را تشنهٔ روزی که می‌آیی کنم

آبرویی را که کم‌کم جمع کردم حاضرم
روز دیدار تو یکجا خرج رسوایی کنم

از کتاب گیسوانت صفحه‌ای را باز کن
تا برایت مو به مو تفسیر زیبایی کنم

می‌پذیرم عشق هم تنها دروغی بیش نیست
گر در آغوش تو هم احساس تنهایی کنم

صبر کن تا مثل رودی بر فراز پرتگاه
مرگ را در دیدهٔ مردم تماشایی کنم
دیدگاه ها (۰)

#دلنوشتهگاهی وقتا سکوتقشنگترین حرف آدمیست...ما که خسته شدیم ...

برکه بودم، سایه‌ای افتاد و خوابم را گرفتبغض ابری آمد و آرام ...

گیرم که بهرحال مرا برده ایی از یادگیرم که زمان خاطره ها را ب...

برو بمیربمیر بمیر بمیر بمیر بمیر تو لیاقت شونو نداری! فقط ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط