ترجمه مصاحبه ویورس مگزین با جونگ کوک با عنوان "جونگ کوک:
ترجمه مصاحبه ویورس مگزین با جونگکوک با عنوان "جونگکوک: من یکم تغییر کردم "
🗣به نظرم احساس میکنی که باید تصمیم های شخصی خودت رو راجب کار درست میگیری.شاید زمانی هم که داری کار میکنی، این طرز فکرت باشه.
🐰درسته، من همیشه جوون ترین فرد گروه بودم. الان دارم آلبوم سولوم و منتشر میکنم. احساس متفاوتیه که خودم تنهایی کار کنم. فکر کنم مسئولیتی که از ارتباط ها با افراد دیگه به وجود میاد و مرکز افکارم، هر دو تغییر کرده. تصمیم های زیادی باید بگیرم که نمیتونم از کنارش همینجوری رد بشم و بگم، “آه، نمیدونم.” من معمولا اولین نفری نبودم که تو گروه صحبت میکرد ولی الان چیز های زیادی هست که لازمه و میتونم انجام بدم. در نتیجهٔ به نظر خودم تغییر کردم.
🗣زمان های زیادی مثل ملاقات ها باید باشه که استف به تو نگاه میکنن و چشمشون به توئه.
🐰بعضی وقتا تو لحظه هایی مثل این احساس میکنم فشار زیادی رومه. ولی اینجوری نیست که کاملا از چیزی که بودم فاصله گرفته باشم. من هنوزم نهایتا همیشه پشتم به استف ها گرمه. (میخنده) ولی یه جورایی به خودم گفتم که نباید خیلی به این چیزها اتما کنم. من فقط میخوام همه چیز و بسپرم دست استف ها چون تو کارشون حرفهای هستن، ولی باز هم زمان هایی هست که به ایده هایی که راجب چیزی دارم اشاره میکنم و بهترین تلاشم و برای هر چیز دیگه که استف در کنار هک قرار میدن، میکنم. من یه خواننده و رقصندهام—همهٔ جنبه های این حرفه رو نمیدونم. اگرچه این کارمه، پس یه ایده های بهشون میدم، و بعد سعی میکنم بر اساس اینکه شرایط چجوری به نظر میاد، انعطاف پذیر باشم. (میخنده) من از خودم انتظار ندارم که بتونم همه چی و از شروع تا پایان کار مدیریت کنم و به افراد بگم چیکار کنن. یه جورایی حس میکنم، هرکسی کاری که توش بهترینه رو انجام میده و بعد اجازه میدیم که توش تغییر ایجاد کنیم.
🐰درسته، درسته. شاید من نیاز دارم که راهی پیدا کنم که به یک نقطه مشترکی برسیم… خیلی مطمئن نیستم. (میخنده) من فکر میکنم این مربوط به برقرار کردن تعادل بین فعل و انفعالات بین افراده.
🗣به نظرم احساس میکنی که باید تصمیم های شخصی خودت رو راجب کار درست میگیری.شاید زمانی هم که داری کار میکنی، این طرز فکرت باشه.
🐰درسته، من همیشه جوون ترین فرد گروه بودم. الان دارم آلبوم سولوم و منتشر میکنم. احساس متفاوتیه که خودم تنهایی کار کنم. فکر کنم مسئولیتی که از ارتباط ها با افراد دیگه به وجود میاد و مرکز افکارم، هر دو تغییر کرده. تصمیم های زیادی باید بگیرم که نمیتونم از کنارش همینجوری رد بشم و بگم، “آه، نمیدونم.” من معمولا اولین نفری نبودم که تو گروه صحبت میکرد ولی الان چیز های زیادی هست که لازمه و میتونم انجام بدم. در نتیجهٔ به نظر خودم تغییر کردم.
🗣زمان های زیادی مثل ملاقات ها باید باشه که استف به تو نگاه میکنن و چشمشون به توئه.
🐰بعضی وقتا تو لحظه هایی مثل این احساس میکنم فشار زیادی رومه. ولی اینجوری نیست که کاملا از چیزی که بودم فاصله گرفته باشم. من هنوزم نهایتا همیشه پشتم به استف ها گرمه. (میخنده) ولی یه جورایی به خودم گفتم که نباید خیلی به این چیزها اتما کنم. من فقط میخوام همه چیز و بسپرم دست استف ها چون تو کارشون حرفهای هستن، ولی باز هم زمان هایی هست که به ایده هایی که راجب چیزی دارم اشاره میکنم و بهترین تلاشم و برای هر چیز دیگه که استف در کنار هک قرار میدن، میکنم. من یه خواننده و رقصندهام—همهٔ جنبه های این حرفه رو نمیدونم. اگرچه این کارمه، پس یه ایده های بهشون میدم، و بعد سعی میکنم بر اساس اینکه شرایط چجوری به نظر میاد، انعطاف پذیر باشم. (میخنده) من از خودم انتظار ندارم که بتونم همه چی و از شروع تا پایان کار مدیریت کنم و به افراد بگم چیکار کنن. یه جورایی حس میکنم، هرکسی کاری که توش بهترینه رو انجام میده و بعد اجازه میدیم که توش تغییر ایجاد کنیم.
🐰درسته، درسته. شاید من نیاز دارم که راهی پیدا کنم که به یک نقطه مشترکی برسیم… خیلی مطمئن نیستم. (میخنده) من فکر میکنم این مربوط به برقرار کردن تعادل بین فعل و انفعالات بین افراده.
۹.۳k
۳۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.