کاش از انگشتان دستمان یاد میگرفتیم

کاش از انگشتان دستمان یاد میگرفتیم
یکی کوچک
و یکی بزرگ
یکی بلند
و یکی کوتاه
یکی قوی تر
و یکی ضعیف تر
اما هیچکدام دیگری را مسخره نمیکند
هیچکدام دیگری را له نمیکند
و هیچکدام برای دیگری تعظیم نمیکند
آنها کنار هم یک دست میشوند و کار میکنند
چرا ما انسانها اگر از کسی بالاتر بودیم
لهش میکنیم
و اگر از کسی پایینتر بودیم
او را میپرستیم
شاید بخاطر همینکه یادمان باشد
نه کسی بنده ماست
نه کسی خدای ما
خداوند انگشتهای ما را اینگونه آفرید.
آری،
باید با هم باشیم و کنار هم
آنگاه لذت یک دست بودن را میفهمیم
و
کاش می شد ...
که کسی می آمد ...
باور تیره ی ما را می شست
و به ما می فهماند ...
دل ما منزل تاریکی نیست
"اخم" بر چهره بسی نازیباست
بهترین واژه
همان "لبخند" است.
که ز لبهای همه دور شده ست
کاش می شد
که به انگشت، نخی می بستیم
تا فراموش نگردد
که هنوز
"
انسانیم"
دیدگاه ها (۱)

آیت الله بشیر فرمودند چند سالی بود که معنی و تفسیر آیه 73 سو...

جان آقام ( عج ) . . .دلم دوباره ببین که شده پریشانتعزیز فاطم...

پیرزن ازصدای خروپف هر شب پیرمرد شکایت داشت، پیرمرد هرگزنمی پ...

توی آسانسور بودم یه دختری هم سوار شداول ساکت بود بعد گفت : چ...

"همزن " و "آبمیوه گیری" ام را از هم جدا کردم .زن و شوهرند و ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط