دوست پسر دمدمی مزاج

پارت 31

رسیدن گل فروشی .
یه دسته گل بزرگ گل رز با کاغذ مشکی توی مغازه بود .
رفت سمتش و بوییدش .
یاد بچگی هاش افتاده بود که نامزد خواهر بزرگش براش از اون گل ها می‌گرفت و خواهرش هم کلی ذوق میکرد و با هم می‌رفتن تو اتاق و در رو قفل می‌کردن و وقتی بعد 15 تا 20 دقیقه بیرون میومدن و نصف گل ها پر پر شده بودن افتاد .
اما خواهرش دیگه نبود که بخواد اون صحنه رو دوباره جلوی چشمش ببینه و کلی هم شوهر خواهرش رو دعوا بکنه .

خواهرش توی سانحه رانندگی از دنیا رفت .
خواهرش بیماری کلیوی داشت و نیاز به اهدای کلیه داشت اما کلیه ای پیدا نشد که با گروه خونی خواهرش یکی باشه .
وقتی یه نفر پیدا شد که کلیه با گروه خونی خواهرش داشت ، پول زیادی می‌خواستند و اونا اون پول رو نداشتند که بخوان برای خواهرش کلیه بگیرند .
اینجوری شد که مجبور شدن به یه شهری که می‌گفتند توش یه دکتری زندگی می‌کنه که برای بهبودی بیمارا حاضره پول تقبل کنه و داروی رایگان براشون بگیره .
و حتی عمل‌های سخت رو براشون رایگان ، انجام بده .

ادامه دارد ... .
دیدگاه ها (۰)

دوست پسر دمدمی مزاج

دوست پسر دمدمی مزاج

@leniaaaa

یا کامنت ها و لایک ها رو با هم یکی کنه .

ری اکشن پسرای HP چه جوری خواستگاری می کنند(درخواستی)

black flower(p,264)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط