The persona

The persona
p:3


ساعت 2 نیم شب شده بود و سو هی و بقیه هنوز گیمنت بودن
مین هو:اییییی خسته شدم بریم
+اره منم بریممم
یونگ سو:سوهی مامانت بهم چهار بار زنگ زده
+چیییییییی (داد)
جی هو:ریدییییی (خنده)
+خفه شووو حالا چیکار کنممممم
بک هان:راستشو بگو خو
+ملعون منو دار میزنهههههه
انا:بش زنگ بزن
+نهههه امکان داره خواب باشه‌اگ بیدارش کنم بیشتر عصابش تخمی میشه
هیونجین:راس میگ قایمکی برو خونت شاید نفهمه تا دو نیم شب بیرون بودی بدو برو
+اره واییی من برم دیگ فردا میبینمتوننن
همه:بااای

رسیدم دم خونه کلید انداختم اروم اروم راه میرفتم چراغا خاموش بود همه جا تاریک بود
که یهو
مامان سوهی گفت
_لامپو روشن کن
+(جیغغغ)
_مرگگ پدرسگ کدوم گوری بودی هاااا(داد)
مامان یجی اومد از گوشش گرفتش
_میدونی چقد نگران شدم احمق چرا گوشی تو جواب نمیدی(عربده🤣)

فلش بک_ویو لیندا(مامان سوهی)
بعد اینکه به سوهی گفتم خونه رو تمیز کنه رفتم اول خرید با خواهرم پسرش از 4 سالگی انگلیس بوده تازه اومده برای موندن پیش مامانش
+میگم این پسر خوشتیپمون کجاس
_اتفاقا بش زنگ زدم داره میاد
_لیندا عزیزم‌‌‌....میدونی که ما تازه اومدیم و جایی نداریم میشه ی مدت....
+یااااا اینچه حرفیه بزنم تو دهنت من اصلا نمیزارم تو دیگ از کنارم جم بخوری
_+(خنده)
_ممنون عزیزم..راستی سو هی کجاس چیکار میکنه
+هعی مردم دختر دارن منم دختر دارم از صب تا شب پشت کامپیوتر ادم میکشه
_چییی ادم میکشه
+(خنده) نه باباااا منظورم اینه که گیم میزنه
_اهاااا(خنده)
_مدرسه میره درسته
+اره
(گوشی هانا زنگ خورد)
+الو
..........
+پسرم کجایی
..........
+خب من ادرس خونه خالتو میفرستم بیا اونجا
...........

پایان فلش بک
دیدگاه ها (۱۶)

اولی: هیونجیندومی: یونگ سوسومی: بک هان چهارمی: آناپنجمی:جی ه...

the person٢رفتم از پنجره نگاه کردم دیدم مامانم رفت یسسسسس زن...

●بال های سیاه و سفید○پارت 19

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط